افکار نیوز:تحلیل دکتر عماد افروغ جامعه شناس و استاد دانشگاه ...

 افشاگری برای مردمی لذت بخش است که آنها را از فرایند طبیعی آگاهی و آگاهی بخشی محروم کرده ایم و به گونه ای آنها را در پرده ای از جهالت نگه داشته ایم و دسترسی به برخی اطلاعات را برای آنها تابو کرده ایم، آنها را به حساب نیاورده ایم و برای حق و حقوق و شعور و بینش آنها حسابی باز نکرده ایم.

وی تصریح کرد: «در چنین شرایطی و برای چنین مردمی خواه ناخواه افشاگری ها که ممکن است از روی افراط و نوعی اشاعه اکاذیب باشد، می تواند حالت لذت بخشی داشته باشد.»

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: «اما اگر جامعه، رشید و عاقل باشد و روی شعور خود حساب باز کرده و دیگران هم آن را به حساب بیاورند و آن را عاقل بپندارند، بعید می دانم افشاگری برای آنها لذت بخش باشد.»

وی تاکید کرد: «بنابراین افرادی که بر این اساس دست به افشاگری های نامستند، احساسی و هیجانی می زنند یا مردم را احمق پنداشتند و روی شعور آنها حساب باز نکردند؛ یا آنها را انسان هایی می دانند که می توانند نسبت به آنها و در مورد آنها جهل بکارند و حماقت درو کنند؛ و الا نه در قرآن و نه در سیره نظری و عملی ائمه نمی بینید که مردم را احمق بپندارند و آنها را تحویل نگیرند.»

افروغ ادامه داد: «شما ببینید قرآن چقدر انسان را کریم می داند و کریم خطاب می کند. جالب است به این نکته اشاره کنم که پیامبر اکرم (ص) وقتی قصد داشتند آیه ای را ابلاغ کنند، آیه را بر اساس شعور افراد ابلاغ نمی کردند که مثلا برخی عاقل هستند و برخی احمق هستند و این آیه برای عقلا و این آیه برای حمقا ابلاغ شده است. اصلا چنین چیزی نبود.»

وی افزود: «بهره فعلیت افراد از قابلیت های الهی متفاوت است و برخی آیات با تمثیل بیشتری می آید و در واقع با مثال تفهیم می شود. انسان ها هم فعلیت های مختلفی دارند و مسلّم است که پیامبر اکرم سعی می کند متناسب با فعلیت، همان حرف اصلی را بزند؛ نه اینکه حالا چون فعلیت افراد متفاوت است سطح بحث را پایین بیاورد.»

این استاد دانشگاه گفت: «برخی می گویند این حدیث هم منتسب به پیامبر است که فرموده اند: "کلم الناس علی قدر عقولهم." یعنی به اندازه عقل مخاطب با وی صحبت کنید.»

وی ادامه داد: «اما این حدیث به این معنا نیست که از غنای صحبت کم کنیم یا کلام را پایین بیاوریم؛ بلکه باید متناسب با فهم مخاطب سعی شود کلام درست را تفهیم کرد.»

وی افزود: «منتهی در جامعه ما متاسفانه برخی دوست ندارند مردم رشد کنند و اگر شما مردم را رشید و عاقل نپندارید مطمئن باشید مردم رشد نمی کنند.»

وی تاکید کرد: «بنابراین به اعتقاد من در وهله اول نباید مردم را به گونه ای نگاه کرد که از افشاگری ها ولو افشاگر های مستند یا بی مورد و هیجانی احساس لذت می کنند. این تلقی و تصور یک تلقی اشتباه است.»

افروغ با بیان اینکه متاسفانه برخی این تصور را دارند و از قِبَل این تصور به نان و نوایی می رسند گفت: «لذا باید به این سوال پاسخ داد که چرا این افراد می توانند به نان و نوایی برسند؟ به نظر من این سوالی بسیار اساسی و ساختاری می باشد.»

وی ادامه داد: «من معتقدم این امر می تواند علل معرفتی، فرهنگی، ساختاری داشته باشد و بخشی از آن به فقدان نهادهای مدنی ناظر و متشکل برمی گردد و بخشی دیگر به نوع تفسیر از انسان، انقلاب اسلامی و اسلام برمی گردد. تفسیری که ما از آن به اخباری گری یاد می کنیم که با عقل میانه خوبی ندارد.»

این جامعه شناس تصریح کرد: «بنابراین اگر می بینید در قشری از جامعه این اتفاق می افتد که به استقبال افشاگری های بی سند می روند، اینها را جزء عقلای جامعه نپندارید.»

وی ادامه داد: «آنهایی که می خواهند روی موج حماقت چنین افرادی موج سواری کنند و به نان و نوایی برسند، انسان های زیبنده نظام جمهوری اسلامی نیستند و پشت اینها به گونه ای به آن تفسیرهای اخباری و سطحی گرم است.»

وی افزود: «ما سال ها شاهد هستیم کسانی که موج سواری می کنند و دست به افشاگری های بی سند و کاذب می زنند، به لحاظ بینشی هم از یک بینش متعالی قابل قبول اسلامی و تاریخی برخوردار نیستند و با عقل و فلسفه میانه خوبی ندارند و از انقلاب فقط سطح و لایه هیجانی آن را متوجه شدند و از لایه حکمی، فلسفی و شعوری آن غافل شدند.»

افروغ تصریح کرد: «لذت از افشاگری به همان اندازه ای هم که وجود دارد باید به عنوان یک امر نابهنجار با آن برخورد کرد و سعی کرد آن را ریشه کن نمود. منتهی قبل از آنکه مردم را مقصر بدانیم باید با نخبگان، رجال سیاسی و خواصی که در بستری از جهالت مردم که خواستار افشاگری هستند، به نان و نوایی می رسند مقابله کرد.»

این استاد دانشگاه اظهار کرد: «من همواره گفته ام ما در یک جامعه خاصی بسر می بریم. جامعه ای که ساختار قدرت به گونه ای رقم خورده که ما شاهد هم رابطه قدرت – ثروت و هم قدرت – منزلت هستیم. بنابراین باید متوجه این مسائل بود و سعی کرد با یک ریشه یابی ساختاری دقیق با این مسئله مقابله کرد و یک راست سراغ مردم نرفت.»

وی خاطرنشان کرد: «بنده نمی گویم از سوی مردم کوتاهی وجود ندارد و یا فقدان آگاهی مردم باعث جری شدن آن نخبگان نمی شود. اما من در ریشه یابی نهایی هیچگاه مردم را مقصر نمی دانم و اگر در جاهایی مردم را دخالت می دهم یا در عدم مقاومت و نظارت آن ها است و یا در اعتماد بیش از حدی است که به صاحبان قدرت می کنند.»

وی ادامه داد: «مردم باید به دلیل پاکی طینت و دینداری خود متوجه باشند که این دینداری را خرج اعتماد مفرط به صاحبان قدرت نکنند و همیشه باید هوشیار باشند و اصل را بر عدم برائت بگذارند، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.»

وی افزود: «مردم به دلیل اعتمادی که می کنند به گونه ای فریب این افشاگری های بی ریشه را می خورند و البته همانطور که عرض کردم بخشی از این مسئله به دلیل برخی تفاسیر از دین و انقلاب اسلامی است که اینجا هم مردم به ما هُو مردم مقصر نیستند و خواص و عالمانی که درک صحیحی از اسلام و انقلاب ندارند و آن را اشاعه می دهند مقصر هستند.»

افروغ در پایان تاکید کرد: «اما آنهایی که بهره برداری می کنند عموما کسانی هستند که در قدرت حضور دارند. یعنی کسانی که با توجه به نظام جمهوری اسلامی بهره بیشتری از سرمایه های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی می برند را باید در قدرت دولتی دید.»

طرحهای مدیران بیکار وشکاک

شرایط جدید برای موتورسواری زنان
این تصمیم به دلیل آن اتخاذ شده که نشستن زنان به صورت رایج روی موتورسیکلت در شان آنان نیست.

 مقامات استان «آچه» در اندونزی تصمیمی اتخاذ کرده‌اند که بر اساس آن زنان تنها به شرطی می‌توانند از ترک موتورسیکلت برای تردد استفاده کنند که به صورت یک‌طرفه روی آن بنشینند.

جام حوادث؛ شرط جدید نحوه نشستن زنان بر ترک موتورسیکلت، مورد انتقاد برخی مسئولان اندونزی قرار گرفته است.

 

به گزارش دویچه وله، در اندونزی رفت و آمد زنان با موتور امری رایج است. اما به تازگی سبک نشستن زنان از سوی شهردار شهری در شمال اندونزی بیش از حد "مردانه" توصیف شده است. او می‌خواهد با تصویب قانونی جدید طرز نشستن "صحیح" زنانه را تعیین ‌کند.

دویچه وله در ادامه توجیهات خود بدون توجه به اینکه ممکن است برخی زنان با طرز نشستن خاص خود موجب تحریک مردان شوند افزود: خیابان‌های اندونزی معمولا بسیار شلوغ است و راه‌بندان‌های طولانی بخشی از زندگی روزمره شهروندان این کشور، در این وضعیت استفاده از موتورسیکلت راه‌حلی منطقی به نظر می‌رسد. از این رو روزانه میلیون‌ها موتورسیکلت در سطح شهرها در حال جابه‌جائی مسافران هستند. مسافران زن نیز به طور معمول مانند هر مسافر دیگر در بخش پشتی موتور می‌نشینند.

 

به گزارش ایسنا، "سوایدی یهیا"، شهردار یکی از شهرهای این استان هم گفته است: این تصمیم به دلیل آن اتخاذ شده که نشستن زنان به صورت رایج روی موتورسیکلت در شان آنان نیست.

هفته گذشته، مقامات وزارت امور داخلی اندونزی اعلام کردند که اجرای این تصمیم را متوقف خواهند کرد، چرا که این اجبار می‌تواند جان مردم را به خطر اندازد.

پیشاپیش یلدایتان مبارک

یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت .

یلدایتان مبارک

نوسترآداموس

Michel de Notredame                  میشل دونوتردام                 

                                                         ( نوسترآداموس)

نوسترآداموس که نام واقعی‏اش میشل دونوتردام (Michel de Notredame) است در خلال سالهای ۱۵۰۳ تا ۱۵۶۶ میلادی می‏زیست. او جهان را به خوبی می‏شناخت و رویدادهای چهار قرن بعد از خود را با دقت پیش‏بینی نمود. تمامی پیشگویی‏های وی، در مورد حوادث تاریخی به حقیقت تبدیل شده‏اند.

وی پیشگویی‏هایش را در ۱۰ فصل به رشتهء تحریر درآورد و برای هر فصل، نام قرن (Century) را برگزید. هر فصل (یا قرن) از کتابش نیز به ۱۰۰ قطعه تقسیم گشته است، به استثنای فصل ۷ که به علتی نامشخص در ۴۲ قطعه سروده است.

او قطعات تاریخی خود را در قالب رباعیاتی شعرگونه به نظم کشیده و آنها را به زبانی خاص و بسیار شیوا سروده است. نوشته‏های معمایی او، ترکیبی از زبانهای لاتین، یونانی، پرووانسی (Provencal)، فرانسوی، ایتالیایی و اسپانیایی است. گروهی عقیده دارند زبان این نوشته‏ها به زبان فرانسوی قدیم نوشته شده که ترکیبی از دو زبان یونانی و لاتین است.

نوسترآداموس به تاریخ ۱۴ دسامبر ۱۵۰۳ در Provence از استانهای جنوبی فرانسه و در خانوادهای کاتولیک دیده بر جهان گشود. با توجه به پیشگویی های دقیق وی که باعث دردسر برایش شده بود، برخی از افراد متعصب این شایعه را دامن زدهاند که اجداد وی یهودی میباشند، اما این ادعا به هیچ وجه درست نمی‏باشد زیرا جد پدری وی تاجر بود و با زنی مسیحی ازدواج نموده بود. پدر نوسترآداموس نیز با زنی کاتولیک، زندگی مشترک را آغاز کرده بود.

وی به سال ۱۵۲۲ و در سن ۱۹ سالگی به دانشکدهء «مونت پولیه» رفت تا در آنجا پزشکی بخواند. سه سال بعد، موفق شد دانشنامهء لیسانس خود را دریافت کند و به طبابت مشغول شود.

در آن سالها، بیماری طاعون در فرانسه و مخصوصن قسمت جنوبی این کشور را به طور فراگیر در معرض تهدید جدی قرار داده بود. نوسترآداموس بر خلاف دیگر پزشکان که از منطقهء طاعون زده می گریختند، خود شخصن در میان بیماران حاضر می گشت و به مداوای آنها می پرداخت. نسخه های شفابخش او در آن ایام، شهرت فراوانی را برایش به ارمغان آورد. او در همین زمینه کتابی را به سال ۱۵۵۲ منتشر ساخت.

بعد از این حادثه وی به مدت چهار سال میان شهرهای مختلف فرانسه و ایتالیا به مسافرت پرداخت و در همین سفرها بود که با کتابهای سحر، ستاره شناسی و طالع بینی آشنا گشت.

او در سال ۱۵۲۹ برای دریافت درجهء دکترا به دانشکدهء پزشکی بازگشت. پس از فراغت از تحصیل در شهر Agen فرانسه با دختری کاتولیک ازدواج نمود که ثمرهء این ازدواج، یک پسر و یک دختر بود. اما با شیوع مجدد طاعون، وی همسر و فرزندانش را از دست داد اما مشکلات وی با طرح اقامهء دعوی از طرف پدر و مادر همسرش دوچندان شد.

اما گرفتاری وی با احضارش از طرف دادگاه تفتیش عقاید به کلیسای کاتولیک شهر Toulouse بیشتر شد. در این احضاریه، نوسترآداموس به کفر متهم شده بود.

وی که می دانست محاکمه در نهایت به محکومیت او خواهد انجامید و اعدامش قطعی است از آنجا گریخت و در سال ۱۵۴۴ به شهر سالون فرانسه وارد شد. وی در این شهر ازدواج نمود و صاحب چند فرزند شد.

او در این شهر که آخرین توقفگاهش بود خانه ای را برگزید و آخرین طبقهء آن خانه را به گنجینهء کتابهای خود که شامل موضوعاتی دربارهء سحر، طالع بینی و روانکاوی بود، اختصاص داد.

یکی از مهمترین منابع وی، کتاب رازهای مصر یا De Mysteriis Agyptorum بود. در این اتاق بود که وی شروع به نگارش پیشگویی هایش کرد و آنها را به سال ۱۵۵۵ برای اولین بار به زیر چاپ برد. اندکی بعد آوازه اش همه جا را فرا گرفت و به گوش کاترین، همسر پادشاه فرانسه رسید. وی به دعوت کاترین دو هفته به پاریس رفت و مورد توجه خاص پادشاه و ملکه قرار گرفت.

نوسترآداموس به تاریخ دوم ژوئیهء ۱۵۶۶ در شهر سالون درگذشت و در حیاط کلیسایی در این شهر به خاک سپرده شد. در جربان انقلاب فرانسه، مزارش مورد نبش قبر واقع شد و استخوانهایش به کلیسای سنت لورن (St. Laurent) در شهر سالون منتقل گشت.

پیشگویی‏های نوستراداموس:

پیشگویی‏هایی در مورد ژنرال فرانکو (دیکتاتور نظامی اسپانیا)

از بارزترین پیشگویی‏های نوسترآداموس دربارة قرن بیستم، حوادث مربوط به اسپانیا، خصوصن دوران نهضت مردمی این کشور می‏باشد و در این میان نقش ژنرال فرانکو به شکلی ملموس قابل رویت است. نوسترآداموس توجه خاصی به کشورهای ایتالیا، فرانسه و اسپانیا داشت، چرا کاتولیکی بسیار متعصب بود.

« افسری از دورترین نقطة اسپانیان می‏آید.

او در آیندهای نزدیک، به سمت مرزهای اروپا خواهد رفت.

در یک چشم بر هم زدن، دامنهء ناآرامی‏ها به دریاچهء لایپزیک کشیده میشود.

انقلابیون به وسیلهء سپاه بزرگ او شکست خواهند خورد. »

« به زودی فرانکو از مجمع حکومتی در کاستیل (Castile) بیرون می‏آید.

نمایندهء برگزیده‏ای نخواهد پذیرفت و باعث تشتت و چندپارگی می‏شود.

کسانی که با دی ریورا بودند، این بار به فرانکو ملحق میشوند.

آنها از ورود به عرصهء رنج و سختی خودداری خواهند کرد. »

این پیشگویی نیز بسیار جالب است، زیرا در آن به نام دو ژنرال اسپانیایی یعنی فرانکو و دی ریورا اشاره می کند.

مجمع حکومتی که نوسترآداموس به آن اشاره کرده است، عملن با حضور تعدادی از ژنرالهای اسپانیایی از جمله فرانکو منعقد گشت. هرچند که فرانکو در این مجمع، ریاست جلسات را برعهده نداشت اما شرائط در این جلسات به نحوی به وقوع پیوست که باعث شد فرانکو به حکمرانی برسد. محل برگزاری این مجمع در شهر برگوس (Burgos) واقع در منطقهء کاستیل بود. (اسپانیا هم در قدیم کاستیل خوانده می شد)

دی ریورا (پرایمو دی ریورا) ژنرال اسپانیایی می باشد که کودتای نظامی سال ۱۹۲۳ را رهبری کرد.

در آخرین سطر رباعی فوق نیز به بی طرفی اسپانیا در جنگ جهانی دوم اشاره شده است. این بی طرفی نیز بسیار جالب است، زیرا متحدین (آلمان و ایتالیا) در خلال جنگهای داخلی اسپانیا با ارائهء کمکهای مالی، انسانی و تسلیحاتی، همواره در کنار ژنرال فرانکو بودند و مقدمات به قدرت رسیدن او را فراهم کرده بودند؛ با این حال فرانکو در طول جنگ، بی طرفی اسپانیا را حفظ نمود.

پیشگویی‏هایی در مورد جنگ جهانی دوم

« اهالی سیمبری (Cimbri) با همسایگان خویش پیمان مشترک می بندند.

آنها به اسپانیا خواهند آمد و باعث ویرانی خواهند شد.

مردم متحد نواحی گویان (Guyenne) و لیموزین (Limousin) گروههایی منسجم را به وجود می آورند.

آنها عرصه را بر دشمن تنگ می کنند. »

ساکنین سیمبری از قبائل ژرمن بودند که در دامنهء راست رشته کوههای آلپ زندگی می کردند و اجداد مردم آلمان می باشند.

منظور از همسایگان، کشورهای ایتالیا و آلمان می باشند که ورود این دو هم پیمان به اسپانیا و ویرانی آن، اشاره به جنگهای داخلی اسپانیا می باشد؛ زیرا در آن درگیری های خونین، آلمان و ایتالیا، کمکهای فراوانی را در اختیار ژنرال فرانکو (حاکم نظامی اسپانیا) قرار دادند.

مردم متحد نیز ساکنین سواحل نرماندی در شمال غربی فرانسه هستند که متفقین از آن نقطه وارد خاک فرانسه شدند. از طرفی آلمان نازی، نیروهای احتیاط خود را از منطقهء تولوز فراخواند تا برای نبرد با نیروهای متفقین به نرماندی اعزام شوند. اما دو گردان از نیروهای چریکی فرانسه در گویان و لیموزین بر ارتش آلمان نازی یورش بردند و حرکت آنها را به سمت سواحل نرماندی با تاخیر مواجه ساختند.

(گویان در جنوب غربی فرانسه و لیموزین در شمال گویان واقع است)

پیشگویی‏ها در مورد آدولف هیتلر

« در نزدیکی راین و کوههای نریکام (Noricum) ،

رهبری بزرگ زاده خواهد شد.

او در برابر روسیه و مجارستان از خود دفاع می‏کند.

سرنوشت او در پرده‏ای از ابهام باقی خواهد ماند. »

راین = از رودهای معروف اروپا که از آلمان نیز می گذرد.

نریکا = نام منطقه‏ای قدیمی در باواریا

هیتلر در مرز باواریا و اطریش به دنیا آمد، بنابراین پیشگویی بسیار دقیق می‏باشد.

پیشگویی در معرفی حزب نازی

« نوعی جدید از فلاسفه و صاحبان اندیشه، ظهور خواهند کرد.

آنها مرگ، طلا و مقام را خوار میشمارند.

به زودی در مرزهای آلمان به دنیا خواهند آمد.

پیروانش از پشتیبانی و مساعدت آنها برخوردار خواهند شد. »

نوسترآداموس در این رباعی، به حزب نازی با تمام شاخه‏ها و مجموعه‏هایش اشاره کرده است. مفاهیم نازیسم در اطریش و به طور بارز در وین، تبلور و جلوه یافتند و در این در زمانی بود که هیتلر در این شهر زندگی و تحصیل میکرد. اولین هسته‏های حزب ناسیونال سوسیالیسم موسوم به نازی در وین و ایالت باواریا به وجود آمدند. نوسترآداموس به این موضوع دقیقن اشاره کرده است، چرا که اطریش از جنوب در مجاورت آلمان و ایالت باواریا قرار دارد.

خوار شمردن طلا و مقام نیز از جمله روش‏هایی بود که حزب نازی برای پیشبرد افکار و اصول حاکم بر اندیشهء خود به کار می‏برده است.

اشارهء تقریبی به نام هیتلر

« حیواناتی درنده و هار از شدت گرسنگی رودها را پشت سر مینهند.

هیستر (Hister) به زودی بر مناطق وسیعی دست خواهد یافت.

پیشوای بزرگ در حصاری آهنین کشیده خواهد شد.

در این زمان شهروندان آلمانی، هیچ قانونی را مراعات نمی‏کنند. »

نبرد استالین گراد

برخی مورخین اعتقاد دارند که واژهء هیستر از نام لاتین رود دانوب یعنی Ister مشتق شده است.

رباعی مذکور به اشغال نطامی فرانسه توسط آلمان نازی در سال ۱۹۴۲ اشاره دارد. این نبرد سریع و بسیار سنگین را باید عملیات عبور از رودخانه‏ها نامید.

در پایان رباعی، نوسترآداموس از پیشوایی بزرگ سخن می‏گوید که به نظر می‏رسد منظور همان مارشال پتن (Petain) فرانسوی باشد که در سال ۱۹۴۰، مجلس نمایندگان فرانسه، ادارهء قوای سه گانه را برای مدتی نامعلوم به او سپرد، اما فشارهای آلمان باعث شد که در سال ۱۹۴۲ از قدرت کناره‏گیری کند.

گوشه‏ای از حوادث دوران هیتلر

« قبل از مرگ سیمرغ (Phoenix) ، بسیاری جان خواهند باخت.

او پس از ۶۷۰ ماه، آرامگاه خود را خواهد یافت.

او در این فاصله، سالهای ۱۹۱۵، ۱۹۲۱ و ۱۹۳۹ را پشت سر می‏گذارد.

در سال ۱۹۱۵ اسیر بیماری میشود.

در سال ۱۹۲۱ شمشیر و آتش به همراه دارد.

در سال ۱۹۳۹ هدف بارانی از آتش واقع خواهد شد. »

این قسمت از پیشگویی نوسترآداموس مربوط به شش بیتی‏هایی می‏باشد که ضمیمهء رباعیات اوست. مجموعهء این شش پاره‏ها به ۵۸ عدد می‏رسد که به علتی نامشخص، جدا از رباعیات وی به نظم کشیده شده‏اند. اما مهمترین نکته شش بیتی فوق، اشارهء صریح به اعدادی خاص است.

سیمرغ، پرنده‏ای افسانه‏ای و ناشناخته به شکل کرکس است که نشان رسمی آلمان نازی بود. مصری‏ها بر این عقیده هستند که سیمرغ، قرنهای بسیاری زندگی می‏کنند، آنگاه خود را به آتش می‏کشد تا جزئی از شاخسار درختان گردند. سپس ماده‏ای سیال از خود خارج می‏سازد و آن را در معرض اشعهء خورشید قرار می‏دهد. مدتی بعد، سیمرغ به مشتی خاکستر تبدیل می‏گردد. بعد از طی این مراحل، سیمرغ دوباره به شکل جوانی بسیار قدرتمند به حیات دنیوی باز می‏گردد.

این پرندهء خیالی بی‏شباهت به هیتلر نمی‏باشد، زیرا بر اساس اطلاعات موجود، هیتلر در آخرین لحظات و قبل از سقوط کامل برلین به دست نیروهای ارتش سرخ، دست به خودکشی زد و اطرافیانش، جنازهء او را به آتش کشیدند.

هیتلر در آوریل ۱۸۸۹ به دنیا آمد و در آوریل ۱۹۴۵ درگذشت. بنابراین عمر وی به رقم ۶۷۰ ماه پیشگویی شده بسیار نزدیک است.

هیتلر به سال ۱۹۱۵ هنگامی که در خدمت ارتش بود، دو بار مجروح گشت.

به سال ۱۹۲۱ دورات قدرت و شکوه حزب نازی فرا رسید، زیرا در اولین گردهمآیی بزرگ این حزب، تعداد اعضای اصلی آن، شش هزار نفر بود.

به سال ۱۹۳۹ اوج اقتدار نظامی، صنعتی و اقتصادی حزب نازی و آلمان بود. در این سال، ارتش مقتدر آلمان، با حمله به لهستان، آتش جنگ دهشتناک دوم را برافروخت.

پیشوای بزرگ رایش

« شخص اول رایش سوم، بدتر از نرون خواهد بود.

او در ریختن خون انسانها، بسیار بی‏پرواست.

او کوره‏های آدم سوزی را دوباره احیاء کرده و دوران طلایی را متوقف خواهد کرد.

پیشوای بزرگ، باعث رسوایی‏های فراوان خواهد شد. »

در این رباعی، صریحن به هلوکاست و جربان سوزاندن انسانها در جریان جنگ جهانی دوم اشاره شده است. کوره‏های آدم سوزی، از جمله ابزارهای کشتار دسته جمعی حزب نازی بود.

کوره‏های آدم سوزی

« نرون جدید، سه کورهء انسان سوزی در اختیار دارد.

او جوانان را زنده زنده در میان آتش می‏افکند.

بسیار سعادتمندند کسانی که از این سرنوشت به دور مانده‏اند.

سه تن از اطرافیانش به ترور او دست خواهند زد. »

هیتلر و سران حزب نازی به این نتیجه رسیدند که برای رهایی از بعضی گروههای مزاحم و مخالف، می‏بایست به شیوهء کشتارهای دسته‏جمعی روی آورند. بدین منظور، در کنفرانسی که به تاریخ ۲۰ ژانویه ۱۹۴۲ به ریاست «هیدبرگ» آلمانی در حوهء شهر برلین برگزار گردید، برای حل بسیاری از مشکلات اروپا و آلمان، از جمله یهودیان، سوزاندن آنان در کوره‏های گاز پیشنهاد شد. [size=13]سه کورهء معروف آدم سوزی هیتلر عبارت بودند از : آشویتز (Auschwitx) ، داخو (Dachau) و برکنو (Birkenau)

در اواخر جنگ جهانی دوم، گروههای متعددی در داخل آلمان، به مخالفت با حزب نازی و شخص هیتلر پرداختند؛ از جمله سه تن از اطرفیان بانفوذ هیتلر در اقدامی ناموفق، دست به ترور او زدند. این سه تن عبارتند بود از : کارل کوردلر ، ژنرال بک (Beck) و سرهنگ فون اشتافن‏برگ (Von Staunffenberg)

به تاریخ ۲۰ ژوئیه ۱۹۴۴، سرهنگ فون اشتافن‏برگ (از افسران عالیرتبهء آلمان نازی)، بمبی را در مقر هیتلر و هنگام برگزاری یکی از جلسات افسران ارشد با هیتلر در راستنبورگ (Rastenburg) کار گذاشت. بمب منفجر شد، ولی چند لحظه پیش از انفجار، هیتلر برای پاسخگویی به تلفن از اتاق خارج شده بود و این شد که هیتلر آسیبی ندید.

سرهنگ فون اشتافن‏برگ

______________________________________________________________________________

پیشگویی در مورد جنگ سرد

« خدایان، جوانب امور را برای مردم روشن خواهند کرد.

گویا آنها در اندیشهء جنگی بزرگ هستند.

بیشترین زیان به شرق وارد خواهد شد. »

نوسترآداموس، ادامهء یک وضعیت آماده به جنگ را میان قدرتهای شرق و غرب پیشگویی کرده است که در نهایت به زیان شرق یعنی اتحاد جماهیر شوروی منجر شد و این کشور، به سال ۱۹۹۱ دچار فروپاشی شد.

پیشگویی‏هایی در مورد آسیا

« در تمامی مناطق آسیا، تبعید و مصادرهء اموال ادامه دارد.

این وضعیت در میسیا (Mysia)، لوقیه (Lycia) و پامفیلیا (Pamphylia) نیز حاکم است.

در آنجا، به اسم رهایی از یوغ اسارت، خون انسانها به زمین ریخته میشود،

به میدان‏داری پیشوایی مسلمان که انباشته از مکر و خیانت است. »

میسیا، لوقیه و پامفیلیا امروزه شهرهایی در ترکیه هستند. در مورد رباعیات فوق، تحلیلی منطقی یافته نشده است.

جماعت هرمس

« اروپا، بسیار انتظار او را کشید.

اما او هرگز به آنجا باز نخواهد گشت و به زودی در آسیا نمایان خواهد شد.

وی فردی است جدا شده از جماعت هرمس.

او به زودی بر تمام نیروهای در آسیا چیره خواهد شد. »

هرمس از خدایان یونان باستان است که نزد آنها با عناوین فرستادهء خدایان، الههء راهها و تجارت و خدای بلاغت، نیرنگ و راهزنی خوانده می‏شد. اما این شخص کیست؟ چگونه بر کل آسیا چیره خواهد شد؟ اروپائیان منتظر چه کسی هستند؟ آیا منتظر مسیح هستند؟

پیشگویی‏هایی در مورد فلسطین و اسرائیل

« تازه واردین، مناطقی بدون حصار را بنا خواهند کرد.

آنها اماکنی را که سابقهء سکونت نداشته، به اشغال خویش درمی‏آورند.

آنها در نهایت لذت و شادی، کشتزارها، خانه‏ها، زمین‏ها و شهرها را خریداری کرده و تصرف می‏کنند.

پس از آن، گرسنگی، طاعون و جنگی بسیار طولانی در آنجا حاکم خواهد شد. »

جنگ شش روزهء ژوئن ۱۹۶۷

« با قانونی جدید، سرزمینهای تازه‏ای تصرف خواهند شد.

با هجوم سوریه، اردن و فلسطین،

نیروهای اعراب رو به فنا خواهند رفت.

این حملات، قبل از آغاز تابستان خواهد بود. »

این رباعی اشاره به قانونی در خصوص امنیت اسرائیل دارد که بر اساس آن، دولت اسرائیل اجازه یافت مقداری از سرزمین‏های اطراف را به منظور حفط کیان خود، متصرف شود.

در جنگ شش روزه‏ای که به تاریخ ۵ ژوئن ۱۹۶۷ با حملهء اعراب به اسرائیل آغاز شد، نیروی هوایی مصر کاملن منهدم شد و کرانهء باختری رود اردن و بلندی‏های جولان، نوار غزه و صحرای سینا به تصرف ارتش اسرائیل درآمد.

در متن اصلی کتاب، به جای نیروهای اعراب، از واژهء امپراطوری بربرها استفاده شده است. آغاز تابستان نیز مقارن روز ۲۱ ژوئن هر سال اتفاق می‏افتد که این امر، نشان دهندهء پیشگویی دقیق نوسترآداموس در این زمینه می‏باشد.

______________________________________________________________________________

پیشگویی‏هایی دربارهء ایران

« آشوب و جنگی که بی وقفه در پارس ادامه دارد؛

بی پروایی بزرگ، مقام شاه را تنزل خواهد داد.

شخصیتی پیشگو که در فرانسه است،

پایان سلطنت شاه را رقم خواهد زد. »

قدرت یابی روحانیون مذهبی

« از فرامین شاه، تمرد میشود و او در حالت صعف و ناتوانی است.

مشکلات او را در بر می‏گیرد، اما او همچنان به ارتش نیرومندش می‏بالد.

پدر از نیروهای نظامی فرزندش سان می‏بیند.

در این میان، رهبران مذهبی پارس، اقتدار گذشته را باز خواهند یافت. »

عبارت رهبران روحانی یا مذهبی پارس، در متن اصلی با واژهء Mage صبط گردیده است. اصل این کلمه یونانی است و به معنای شخصی از طبقهء ویژهء رجال مذهبی که در ایران باستان زندگی می‏کردند، می‏باشد.

جنگ علیه ایران

« امیری از میان عرب؛ مریخ، خورشید و زهره در برج اسد به هم می‏رسند.

آئین کلیسا از ورای دریاها به ذلت و ضعف خواهد گرائید.

حدود یک میلیون سرباز بربر، به طرف ایران هجوم می‏آورند.

بیزانس و مصر مانند مارهای سمی حمله می‏کنند. »

تلاقی مریخ، خورشید و زهره در برج اسد، آخرین بار در ۲۱ آگوست ۱۹۸۶ رخ داد که نشان دهندهء زمان اوج جنگ ایران و عراق می‏باشد. واژهء بربر نیز عمومن به اعراب اطلاق می شود.

_____________________________________________________________________________

پیشگویی‏هایی در مورد عراق و صدام

« تبهکاری نفرت انگیز و گمنامی بی‏نشان به زودی وارد عرصهء سیاست می‏شود.

با استبداد، سرکشی و قتل در عراق حکم می‏راند.

آنها همگی دوستان جمهوری سراسر فساد و تباهی هستند.

زمین از سیمای زشت و منفورش می‏هراسد. »

پیشگویی در مورد ظهور حزب بعث

« جمعیتی انبوه که تحت فرمان گروهی از صلیبیان می‏باشند،

به زودی در عراق (Mespotamia = بین‏النهرین) ظهور خواهند کرد.

به زودی دوستان کوچکتری که در کنار رودخانه‏ای نزدیک به آنها زندگی می‏کنند،

قانون و نظام حاکم در میانشان را به رفتاری خصمانه تبدیل خواهند کرد. »

اشاره به گروهی از صلیبیان و ظهور آنها در عراق در واقع به بنیان گذار حزب منفور بعث یعنی میشل عفلق و صلاح الدین بیطار اشاره دارد که اندیشهء منحرف خود را ابتدا در سوریه و سپس در عراق پیاده کردند.

پیشگویی جنگ سال ۱۹۹۱ خلیج فارس

« پادشاه اروپا، مانند کرکس هجوم می آورد؛

به زودی سپاهی بزرگ از نژاد سرخ و سفید را رهبری خواهد کرد.

آنها به زودی رهسپار جنگ با پادشاه بابل (Babylon) خواهند شد. »

مرگ صدام

« صدام پس از جنگ به زودی خواهد مرد.

ویرانی بسیار دهشتناکی از راه خواهد رسید و انسان و حیوان را در بر خواهد گرفت.

ناگهان داعیهء خونخواهی پدیدار گشته و انتقام جایگزین می شود.

صد دست در هم گره می خورد، تشنگی و گرسنگی بیداد می کند و همزمان با آن،

ستارهء دنباله دار از پهنهء آسمان می گذرد. »

نوسترآداموس در اصل پیشگویی، به جای صدام از واژهء ناآشنای Mabus استفاده کرده است. اما هنگامی که حروف این کلمهء بی معنی را برعکس نمائیم، به واژهء Subam خواهیم رسید و با تغییر حرف b به d (در واقع برعکس کردن) به واژهء صدام خواهیم رسید.

این نوع نام گذاری، از جمله روشهای معماگونه و مرموز نوسترآداموس در بیان اسامی خاص می باشد. وی صلاح می دید محتوای بسیاری از نوشته هایش مخفی بماند تا در زمان خود و برای اهل همان مقطع تاریخی، روشن و آشکار گردد.

پیشگویی صریح در مورد اعدام صدام

« طاغوت ستمگر، در بندری اسلامی به مرگ محکوم می‏شود.

با این وصف، آزادی به زودی باز نخواهد گشت.

به دلیل کینه توزی ها و خون خواهی ها، جنگ و کشتار تازه ای آغاز خواهد شد.

جمهوری فرانسه، از کثرت نیروها، وحشت زده خواهد شد. »

واژهء اسلامی در کتاب اصلی نوسترآداموس ذکر نشده و به جای آن از کلمهء Sellin استفاده شده است که در زبان یونانی به معنای «هلال» می باشد. نوسترآداموس در اغلب نوشته های خود از اسلام و مسلمانان با این واژه یاد کرده است.

در مورد وحشت زده شدن فرانسه، شاید اشاره به جنگ سال ۲۰۰۳ باشد که منجر به سقوط رژیم صدام شد و فرانسه از شرکت در آن، خود را کنار کشید.

--------------------------------------------------------------------------------

--------------------------------------------------------------------------------

پیشگویی هایی در مورد آینده

پیشگویی ظهور دجال

« مسیح دجال بی درنگ سه تن را به نابودی خواهد کشاند.

جنگ او ۲۷ سال طول خواهد کشید.

هر کس را که علیه عقیدهء او بشورد، می کشد یا زندانی و تبعید می سازد.

پیکرهای خونین، آبها را رنگین می کنند و در زمین، بر اثر ضربات متعدد، حفره هایی ایجاد می‏شود. »

دجال یا مسیح دجال (AntiChrist)، کسی است که علیه مسیح (عقاید مسیح) قیام می‏کند. همان طور که در «انجیل یوحنا» و «انجیل متی» آمده است، دجال به فردی اطلاق می‏شود که به انکار حضرت مسیح می پردازد. این شخص، طبق پیشگویی، پس از سال ۱۹۹۹ ظهور خواهد کرد.

در اولین چاپهای کتاب نوسترآداموس، عبارت مسیح دجال، به صورت جانور درنده (Beast) و وحشی آمده است.

اما حفره های متعدد ایجاد شده و همچنین پیکرهای خونین، باید ناشی از پرتاب توپ، بمب و موشک ایجاد شده باشند. اما دجال کیست؟ هیچکس توضیح روشنی در این مورد ندارد ولی احتمالن باید به زودی منتظر ظهور یک فرد ستمگر باشیم.

« نیروی نظامی آمریکا، زمامدار لندن را یاری خواهد بخشید؛

آن هنگام که سرما، ناحیهء اسکاتلند را به سنگ خارا تبدیل می‏کند.

مسیحی دروغین نزد رهبر سرخ ها حاضر خواهد گشت.

او بسیار هراس انگیز است و به زودی همه را با مشکلات بسیار روبه‏رو خواهد ساخت. »

این پیشگویی نیز شگفت انگیز است. نوسترآداموس در این رباعی از نقش آمریکا در تحولات آینده جهان پرده بر می دارد. اما زمان نوسترآداموس، آمریکایی به شکل امروز وجود نداشت و بسیاری از مردم حتا با نام آن نیز آشنا نبودند. اولین شهرک در آمریکا به سال ۱۶۰۶ میلادی و به واسطهء اعطای امتیاز به یکی از شرکتهای تجاری انگلیس از طرف «جیمز اول»، پادشاه بریتانیا، در ایالت ویرجینا ساخته شد.

رهبر سرخ ها می تواند یک رهبر طرفدار حزب کمونیست شوروی باشد که با توجه به فروپاشی شوروی، باید منتظر روی کار آمدن مجدد کمونیستها به ریاست فردی باشیم که نوسترآداموس در نوشته هایش به وی نام مسیح دجال یا دجال داده است.

در این پیشگویی، تصویری از تحولات قرن ۲۱ ام پیش روی ما قرار می گیرد که عمدهء نقش آفرینان آن، حکومت سرخ ها (روسیه یا شوروی احیاء شده)، ایالات متحده آمریکا و انگلیس می باشند. این اتفاق، همزمان با موجی از سرما در اسکاتلند رخ خواهد داد.

در رباعی دیگر، نوسترآداموس، احتمالن از یک دجال دیگر سخن به میان می آورد؛ هرچند که شاید همان دجال قبلی باشد:

« دجال ناقص، بی درنگ به اوج قدرت می رسد.

او عامل بدبختی و سیه روزی اهالی لورین (Lorraine) خواهد شد.

سرخ ها در دورانی که منتظر رهبر جدید هستند، دچار ناتوانی می شوند.

بار دیگر، بربرها (Barbaris) ظهور می کنند؛ کسانی که ترس از آنها لازم است. »

لورین، نام ناحیه ای در شمال شرقی فرانسه است و در مجاورت آلمان است. منظور از سرخ ها، همان کمونیستهای روسیه می باشند. واژهء بربرها در نوشته های نوسترآداموس، به مسلمانان و اعراب اطلاق می‏شود. البته منظور وی تمام مسلمانان نیست، بلکه احتمالن مسلمانانی است که در ناحیهء شمال آفریقا زندگی می کنند. اما رهبر جدید سرخ ها، می توانند رئیس جمهور جدید روسیه باشد یا فردی باشد که پس از احیاء مجدد شوروی، قرار است به قدرت برسد.

اشاره به مشکلات اقتصادی جهان در قرن ۲۱ ام

« آنچه جایگزین طلا و نقره می‏شود، قربانیان تورم هستند.

پس از سرقت رفاه و آسایش، این قربانیان در آتش انداخته می شوند.

در حالی که وضعیت در اثر بدیهی های ملی آشفته و نا به سامان است،

آسیاب اقتصاد، مغز و محتوا را از کاغذهای رایج (پول) و اوراق بهادار می ستاند. »

جالب ترین پیشگویی در این رباعی، اشاره به اسکناس و رواج آن است که در واقع جایگزین سکه های طلا و نقره شده است، در حالی در عصر نوسترآداموس، اسکناس وجود نداشت و رایج نبود. بخش دیگر پیشگویی، اشاره به تورم و کاهش ارزش پول کشورها هستیم.

« شرق و غرب،هر دو بر اثر ورشکستگی،به سقوط،کشیده خواهند شد. »

« پادشاهان و زمامداران، نسخه هایی تقلبی را به بازا عرضه خواهند کرد.

طالع بینان، پیشگویی های غیرواقعی خواهند کرد.

به زودی، رفاه و آسایش قربانی شده و از پی آن، سختی و فشار حاکم خواهد شد.

به زودی، تفسیر واقعی پیشگویی ها صورت خواهد گرفت. »

به نظر می رسد منظور از نسخه هایی تقلبی، چاپ اسکناس های بدون پشتوانه باشد. منظور از پیشگویی های غیرواقعی نیز، برداشت نادرست کارشناسان اقتصادی از آینده می باشد.

« در آن هنگام بعد از کسوف دو فلز درخشان که میان آوریل و مارس،

اتفاق خواهد افتاد.

افسوس! چه ناکامی و چه شکستی!

اما دو چیز نیک سرشت از خشکی و دریا برای کمک خواهند آمد. »

دو فلز درخشان می توانند طلا و نقره باشند و منظور از کسوف نیز می تواند تورم یا ورشکستگی اقتصادی باشد. اما تفسیری در مورد دو چیز نیک سرشت وجود ندارد.

« اقتصاد بسیار نا به سامان است و تیره روزی دامنه داری حکمفرما خواهد شد.

این وضعیت، غرب و میلان را فرا خواهد گرفت.

آتش در کشتی زبانه می کشد و طاعون و اسارت، بیداد می‏کند.

تجارت و راهزنی در موناکو، آرامش را بر هم خواهد زد. »

با توجه به عصر زندگی نوسترآداموس، غرب و میلان به منزلهء اقتصاد اروپا شناخته می شوند. این رباعی به منزلهء بر هم خوردن آرامش اقتصادی و امنیتی اروپاست.

پیشگویی وضعیت سیاسی و امنیتی

« با دستی به صلح و با دست دیگر به جنگ می پردازند.

اگر این دو موضوع کاملن پیگری شوند، هیچگاه به این درجه از شدت نخواهند رسید.

مردان و زنان خواهند گریست و خون بی‏گناهان بر زمین نقش خواهد بست.

این وضع در سراسر فرانسه حاکم خواهد بود. »

این رباعی به وقوع جنگ و ناآرامی در اروپا و فرانسه اشاره دارد. از آنجا که فرانسه زادگاه نوسترآداموس می‏باشد، این کشور در نوشته‏هایی این شخص، از اهمیت خاصی برخوردار بوده است.

ادامهء جنگ و ناآرامی شدید در اروپا

« به پیمان صلح، پایبند نخواهند ماند.

برخی رهبران کشورها، برخی دیگر را به فریبکاری متهم خواهند کرد.

تبلیغات صلح در خشکی و دریا بالا خواهد گرفت.

سپاهیان برای رسیدن به مرزهای بارسلون تلاش خواهند کرد. »

استیلای ۷ کشور صنعتی بزرگ بر آسیا

« به زودی شاهد استقرار برج میزان در غرب خواهیم بود.

این سرزمین (غرب)، در آسمان و زمین حکمرانی خواهد داشت.

ولی مادام که هفت نیرو، همچنان قدرت را در آسیا در اختیار دارند،

نیروهای آسیایی به این زودی تار و مار نخواهند شد. »

منظور از استقرار برج میزان در غرب، تحقق عدالت و رفاه در غرب است. سپس به استیلای غرب اشاره شده است. همچنین به نظر می‏رسد منظور از هفت نیرو، همان ۷ کشور بزرگ صنعتی باشند که پس از وقوع حوادثی، اتحاد خود را در آینده از دست خواهند داد؛ ولی تا آن زمان، این ۷ کشور بزرگ، مانع از خسارت و جنگ خواهند شد. (ایالات متحده آمریکا، چین، روسیه، ژاپن، آلمان، فرانسه و بریتانیا)

برخی نیز اعتقاد دارند که منظور از هفت قدرت، ۷ کشور عضو پیمان ورشو سابق و منظور از آسیا، کشورهای بلوک شرق سابق هستند که تا زمانی که این پیمان برقرار بود، اردوگاه شرق، قدرت و عزت خود را حفظ کرده بود.

فروپاشی ۷ قدرت بزرگ

« خبرهایی تازه می‏رسد.

بارانی سنگین و غیرقابل پیش‏بینی ناگهان حائلی میان سپاه ایجاد می‏کند.

سنگهای گداخته از آسمان فرو می‏ریزند و دریایی را تشکیل می‏دهند.

ناگهان مرگ هفت نیرو در خشکی و دریا فرا می‏رسد. »

باران می‏تواند نماد ارادهء مردمی باشد که در نهایت باعث فروپاشی اردوگاه شرق شد. (البته شاید)

اما سنگهای گداخته می‏توانند نمادی از جنگ افزارهایی نظیر گلوله‏های توپ یا موشک باشند. با این تفسیر، از آنجا که تغییر قدرت به جز در یوگوسلاوی، با خشونت همراه نبود، بنابراین به نظر نمی‏رسد منظور این پیشگویی نابودی اردوگاه شرق باشد، بلکه منظور همان از بین رفتن اتحاد ۷ کشور بزرگ صنعتی می‏تواند باشد.

ظهور پادشاه وحشت

« در آن روز، تنها یکی از دو فرمانده بزرگ باقی خواهد ماند.

به زودی توان آن به چشم خواهد آمد و روز به روز بیشتر خواهد شد.

سرزمین جدید، در اوج قدرت خواهد بود.

آمار و اطلاعاتی به آن مرد خون آشام خواهد رسید. »

در این رباعی به وضوح رقابت دو قدرت شوروی و ایالات متحده آمریکا پیشگویی شده است که در نهایت همه می‏دانیم شوروی نابود شد و آمریکا قدرت بلامنازع در تحولات بین‏المللی گشت. اما هیچکس نمی‏داند «مرد خون آشام» کیست؟ نوسترآداموس در رباعیات بعدی خود، از این مرد با عنوان «پادشاه وحشت» یاد کرده است. به نظر می‏رسد شخصی با قدرت و خشونت زیاد در غرب به قدرت خواهد رسید.

پیش بینی فروپاشی و تحلیل قدرت غرب

« قدرت آنها دوبار افزایش و دو بار کاهش می‏یابد.

غرب نیز مانند شرق دچار ناتوانی خواهد شد.

دشمنش پس از چند جنگ، در دریا مورد پیگرد قرار می‏گیرد.

(غرب) به زودی در اثر فقر و تنگدستی، به سقوط کشیده می‏شود. »

همه می‏دانیم که قدرت ایالات متحده یک بار در دههء ۱۹۳۰ میلادی بسیار کاهش یافت و اقتصاد آمریکا دچار چالش جدی شد، اما پیش‏بینی نوسترآداموس اشاره به دو مرحله سقوط دارد که دومی برای غرب هنوز فرا نرسیده است.

اما در مورد شرق، نوسترآداموس از قدرت گیری مجدد سرخ‏ها (؟) سخن به میان آورده است.

فروپاشی غرب

« در سرزمینی که آب و هوای آن بر خلاف بابل است،

خون ریزی های فراوانی به وقوع خواهد پیوست.

به زودی در دریا، هوا و زمین، کمیت ها و اندازههایی ظاهرن ناعادلانه آشکار خواهند شد.

حکومتهای این منطقه، فرقه گرا خواهند بود و گرسنگی و طاعون همه چیز را از میان خواهد برد. »

منظور از بابل همان عراق است و اشاره به آب و هوایی بر خلاف بابل، منظور موقعیت سیاسی و جغرافیایی مخالف است که می تواند (شاید) ایالات متحده آمریکا باشد. اشاره به حکومتهای مختلف، می تواند ایالات مختلف کشور آمریکا باشد که امکان دارد به علت مشکلات اقتصادی، اعلام استقلال نمایند. فرقه گرایی نیز می تواند (شاید) همان اعلام استقلال باشد.

--------------------------------------------------------------------------------

بازهم اشاره به تحولات آینده

« ماجرایی بس شگفت،

پیش از آن که امپراتوری تغییر یابد، روی خواهد نمود،

دشت از جای خود رانش کرده،

و سنگ های آذرین، ستون واره، خود را به آن خواهند رسانید،

اما تمامی آن ها، در پیچ صخره، دگرگون خواهند شد. »

این اشاره می‏تواند به وقوع یک آتشفشان خفته (همانند دماوند باشد). البته شاید هم این پیشگویی برای نقطه‏ای دیگر از جهان باشد. هرچه هست تاکنون تفسیر روشنی برای این رباعی یافت نشده است؛ اما تغییر یک امپراطوری (یا قدرت) بزرگ پیش‏بینی شده است.

« از محاصره‏ای شبانه، به شهر تجاوز می‏شود، و گروهی راه فرار را در پیش می‏گیرند،

نبرد، نه خیلی دور از شهر در می‏گیرد،

مادری، از شادی بازگشت پسرش، از خود بی خود می‏شود،

زهر، در جوف نامه‏هایی پنهانی، پنهان است. »

ظهور فردی ترسناک

« هنگامی که ساکنین قطب شمال با هم متحد گردند،

وحشت و ترس بزرگ در شرق به وجود خواهد آمد.

فرد جدید که پشتوانه اش وحشت فراوان است، به زودی برگزیده خواهد شد.

رودس (Rhodes) و بیزانس به زودی از خون بربرها رنگین خواهند شد. »

ساکنین قطب شمال می توانند بریتانیا، کانادا، ایالات متحده آمریکا و روسیه باشند. یک دشمن مشترک که از آن با وحشت فراوان یاد شده است، این قدرتها را باهم متحد خواهد ساخت. اما این فرد جدید که وحشت فراوان دارد کیست؟

شرق کدام محور است؟ اروپای شرقی و روسیه است یا کشوری در آسیا؟ شاید چین؟

در این پیشگویی با توجه به نام بردن از بربرها، در می‏یابیم که جنگی بزرگ در پیش است که یک طرف آن مسلمانان و اعراب و شاید برخی از کشورهای غیرمسلمان آسیایی و طرف دیگر ائتلاف کشورهای قطب شمال است.

رودس یکی از بزرگترین جزائر دریای اژه است و در ده مایلی ترکیه قرار دارد. بربرها نیز در نوشتارهای نوسترآداموس به اعراب مسلمان اطلاق می‏شود. به نظر می‏رسد نبردی سنگین در منطقهء ترکیه دربگیرد که تلفات سنگینی بر اعراب تحمیل کند.

بیزانس نیز همان استانبول کنونی می باشد که در قدیم، قسطنطنیه نام داشت.

یک رباعی دیگر نیز موجود است که بازهم نام بیزانس در آن ذکر شده است:

« ترومپت ناهمخوان، آن شوری را که سبب شد،

تا بیزانس قانون‏های خود را دگرگون سازد، پنهان نگاه می‏دارد.

از سرزمین مصر، مردی به پیش خواهد راند، که بر آن سر است،

تا تمامی قوانین را واژگون ساخته، و معیارها را، و پولها را، به گونه‏ای دیگر درآورد. »

در این رباعی نیز به صراحت از ظهور فردی در مصر سخن رانده شده است که قرار است تغییرات مهمی را به وجود آورد.

پیشگویی اتحاد دو قدرت بزرگ و سقوط دولت مصر

« دو کشوری که میانشان نزاع درگرفته است، به زودی متحد می‏گردند.

دولت بزرگ آفریقا متزلزل خواهد شد.

حکومت این دو کشور به پراکندگی خواهد رسید. »

دو کشوری که میانشان نزاع درگرفته است شاید شوروی (روسیه) و ایالات متحدهء آمریکا باشند و شاید دو کشور دیگر که در آینده درگیر جنگ با یکدیگر خواهند شد. شاید منظور از دولت بزرگ آفریقا، مصر باشد، بنابراین باید منتظر وقوع تغییرات سیاسی عمیق در مصر باشیم.

اما منظور از پراکندگی، فروپاشی است؛ همان طور که پیشتر برای شوروی اتفاق افتاد. اگر منظور از دو کشور ذکر شده، آمریکا و شوروی باشند، با این پیشگویی باید منتظر فروپاشی ایالات متحدهء آمریکا نیز باشیم. البته با توجه به قدرت عظیم اقتصادی و نظامی ایالات متحده، این امر کمی دور از ذهن به نظر می‏رسد.

پایان اتحاد دو قدرت بزرگ

« این دو کشور مدت زیادی بر پیمان خود باقی نمیمانند.

آنها بعد از ۱۳ سال تسلیم بربرها خواهند شد.

به زودی خسارات سنگینی بر دو طرف وارد خواهد آمد،

تا آنجا که هرکس برای فرار، آرزوی یافتن یک کشتی را می‏کند. »

نوسترآداموس به روشنی پیش‏بینی می‏کند که پیمان میان دو قدرت بزرگ (شاید آمریکا و روسیه) بعد از گذشت ۱۳ سال نقض خواهد شد. پس لز این است که خسارات بسیار سنگینی از طرف بربرها (اعراب مسلمان) به این دو قدرت وارد خواهد آمد.

باز هم جنگ

« اندکی پیش از غروب خورشید، زد و خورد آغاز می‏شود.

شمار بسیاری از مردم، به چشم تردید به آن مینگرند،

از بندرهای دریایی، هیچ پاسخی نمی‏آید.

پل و گور، هر دو در کشوری بیگانه قرار دارند. »

جنگ بزرگ

« به علت اختلافات داخلی و سهل‏انگاری در فرانسه،

راه در برابر محمدیون گشوده خواهد شد.

رود سن (Seine) و زمین‏های حاشیهء آن در دریای خون فرو خواهند رفت.

بندر مارسی پوشیده از کشتی‏ها و بادبانهای برافراشته خواهد شد. »

« به خاطر ناسازگاری‏ها و تنش‏ها،

و به سبب فروگذاشت‏های فرانسویان به محمدی‏ها،

شادمانی شورانگیزی پدیدار می‏شود، زمین سینا و دریای سینا، در سرخای خون فرو می‏روند،

و کشتی‏ها و قایق‏های بیشمار، بندر مارسی را خواهند پوشانید. »

باز هم این پیشگویی در مورد خسارات فرانسه (شاید کل اروپا) می‏باشد. آنچه که در این رباعی به وضوح دیده می‏شود، پیش‏بینی وقوع جنگی بزرگ در آینده است.

در این پیشگویی نوسترآداموس به هجوم مسلمانان به فرانسه اشاره شده است. یورشی که با قتل و کشتار شدید همراه خواهد بود. مارسی شهر بندری فرانسه است که همواره مملو از کشتی‏های لنگر انداخته است. بادبانهای برافراشته می‏تواند تعبیری از ناوهای جنگی آماده رزم یا هواپیماهای جنگی باشد.

جنگ بزرگ مسلمانان در دریایی آدریاتیک

« ناوگان در نزدیکی دریای آدریاتیک متلاشی خواهد شد.

زمین می‏لرزد، به سوی آسمان پرتاب می‏شود و مجددن در جای اولیهء‌ خود قرار می‏گیرد.

مصر به لرزه در می‏آید و از محمدیون حمایت می‏کند.

از پیشوای کل خواسته می‏شود که تسلیم گردد. »

دریای آدریاتیک قسمتی از دریای مدیترانه است. محمدیون باید واژه‏ای باشد که نوسترآداموس به مسلمانان اطلاق کرده است. این رباعی پیشگویی نبردی سنگین در آینده است که یک طرف آن مسلمان قرار دارند. به نظر می‏رسد مردم مصر از یک جریان خاص در آینده که منجر به درگیری نظامی شدید خواهد شد، حمایت خواهند کرد.

شیر بزرگ

« با تکیه بر قدرت پادشاهی، شیر بزرگ در نزدیکی دشتی گسترده،

و پلی بزرگ، سبب ساز سقوط شهر اوستر می شود.

تمامی دروازه‏ها، در زمان وحشت،

پیوسته به روی آن مرد گشوده خواهند بود. »

شیر بزرگ می‏تواند نمادی از پرچم یا نشان یک ارتش یک کشور باشد؛ ولی به طور کلی تفسیر منطقی یافت نشد.

باز هم پیشگویی بروز مشکلات حاد

« از یک دگرگونی ناگهانی، زیست بوم‏های تور، اورلئان و بولوا،

همراه با، آنگر، راین و نانت، به سختی گرفتار می‏شوند،

مردمی که به زبان ناآشنا سخن می گویند، در این مکان‏ها خیمه خواهند زد.

جریان سیلابی به شتاب، در رودخانهء رن جاری شده، و زمین و دریا سخت لرزان خواهند شد. »

منظور از زبان ناآشنا چیست؟ قطعن زبانی که در اروپا شناخته شده باشد نیست، شاید زبان عبری، فارسی یا چینی باشد.

« در آن زمان که مارها، بر پرهون مهراب حلقه می‏زنند،

و اسپانیایی‏ها، خون تروجان‏ها را چنان آلوده می‏سازند،

که تروجان‏های بسیاری فاسد می‏شوند،

رهبر، به ناگاه به پرواز در آمده، و در صحراهای باتلاقی، خود را از چشم ها پنهان می کنند. »

« چهل سال تمام در آسمان، رنگین کمانی به چشم نخواهد خورد،

و چهل سال تمام هرروز، رنگین کمانی به چشم خواهد خورد،

خشگای زمین، از تابش نور سوزان خورشید، بیشتر و بیشتر خواهد تفتید،

و در آن زمان که خشکی زمین به چشم دیده شود، سیل‏هایی بس هولناک جاری خواهند شد. »

« در بلندای برج قوس، یک داس با یک آبگیر، به یکدیگر پیوسته می‏شوند،

از دستان جنگ آوران، بیماری، خشکسالی و مرگ، فرو می ریزد،

و آن گاه سده به زمانی نزدیک می شود،

که زمان دوباره سازی است. »

این پیشگویی به ما نبردهایی را پیام می‏هد که همراه با بیماری و مرگ، باعث پایان سده‏ای می‏شوند. به نظر می‏رسد چهل سال خشکی آب و هوای و کمی بارش و در پس آن چهل سال پرآب و باران خواهد آمد.

نوسترآداموس بارها در رباعیات خود به جنگ جهانی سوم اشاره کرده است که با مفاد این پیشگویی در ارتباط است. به هر حال این پیشگویی می‏تواند با سده‏ای که در آن هستیم و هنوز به پایان نرسیده همخوانی داشته باشد.

--------------------------------------------------------------------------------

« این دو کشور، مدت زیاد بر پیمان خود باقی نمی‏مانند.

آنها پس از ۱۳ سال، تسلیم بربرها خواهند شد.

به زودی خسارات سنگینی بر دو طرف وارد خواهد آمد؛

تا آنجا که هرکس برای فرار، آرزوی یافتن یک کشتی را می‏کند. »

به نظر می‏رسد منظور از دو کشور، روسیه و آمریکا باشند که پس از چندین کشمکش در قالب جنگ سرد، با یکدیگر کنار آمدند و بسیار از پروژه‏های تسلیحاتی خود را متوقف کردند. ظاهرن این مصالحه توسط بربرها (احتمالن منظور مسلمانان است) شکسته خواهد شد و جنگ و درگیری شدید پیش خواهد آمد.

« به علت اختلافات داخلی و سهل‏انگاری در فرانسه،

راه در برابر محمدیون گشوده خواهد شد.

رود سن (Seine) و زمین‏های حاشیهء آن در دریای خون فرو خواهند رفت.

بندر مارسی، پوشیده از کشتی‏ها و بادبانهای برافراشته خواهد شد. »

این پیشگویی به وقوع یک جنگ ویرانگر در فرانسه (یا شاید کل اروپا) دلالت دارد.

« هنگامی که ستارهء دنباله‏دار آشکار گردد،

رهبران سه‏گانه دولتهای مقتدر باهم دشمن خواهند شد.

ضرباتی که از آسمان فرود می‏آیند، زمین را می‏لرزانند.

پو (Pau) و تیبر (Tiber) متلاطم هستند و ماری بر ساحل ایستاده است. »

به نظر می‏رسد منظور از رهبران سه‏گانه دولتهای مقتدر، روسای کشورهای ایالات متحده، ‌روسیه و چین باشد. این سه کشور با یکدیگر رقابت دارند اما دشمنی بالفعلی باهم ندارند. اما ایجاد دشمنی بین این سه دولت، مقارن با ظهور یک ستارهء دنباله‏دار خواهد بود.

پو شهری در جنوب غربی فرانسه و تیبر، سومین رودخانهء بزرگ ایتالیاست که از وسط این کشور می‏گذرد. شهر رم نیز در کنار این رود واقع است.

منظور از ضرباتی که از آسمان فرود می‏آیند، بمب‏ها و موشکها می‏توانند باشند.

« به زودی اوگمیون (Ogmion) به قسطنطنیهء بزرگ نزدیک خواهد شد.

جمعیت بربرها پراکنده و مدت پیمانشان تمام خواهد شد.

شرک و بت‏پرستی از دو حقیقت حاکم بر جهان حذف می‏شود.

بربرها و مرد آزاد (Freeman) در کشمکشی همیشگی به سر می‏برند. »

اگمیون یا اوگیموس، یکی از شخصیتهای افسانه‏ای قدیم و از موجودات خرافی اروپائیان است. این واژه نام یکی از خدایان ناحیهء گل (Gaul) یا همان فرانسه می‏باشد. این شخصیت، خدای فصاحت، بلاغت و شعر می‏باشد. تصویری که از این موجود در افسانه‏ها ترسیم شده، عبارت از پیرمردی می‏باشد که کمان و چماقی بر دست دارد و از دهانش تورهایی کهربائی و طلایی رنگ پرتاب می‏کند تا با آنها، انسانهای دارای رنگهای مختلف را به دام انداخته و شکار کند.

« به زودی سیطره، نصیب اوگمیون خواهد شد.

نیروی برتر اسلامی به نفع او از قدرت کناره گیری خواهد کرد.

به زودی سیطره اوگمیون به تمام ایتالیا گسترش می‏یابد.

با تزویری ماهرانه و دقیق بر نیروی بزرگ هلال، حکم رانده خواهد شد. »

احتمالن منظور از نیروی بزرگ هلال، اتحاد ایجاد شده بین مسلمانان می‏باشد.

« ساکنین رودس، درخواست کمک خواهند کرد.

آنها به علت سهل‏انگاری وارثانشان، خوار شده‏اند.

امپراطوری عربی، عملکرد خود را بازنگری خواهد کرد.

غرب، موجب احیاء دوبارهء این امپراطوری خواهد شد. »

رودس یکی از جزائر دریایی اژه است. منظور از امپراطوری عربی، می‏تواند اتحاد کشورهای عربی در قالب پیمانهای نظیر اتحادیه عرب باشد.

پیشگویی ظهور یک فرد قدرتمند در بین اعراب

« عربی سترگ، به زودی به پیش می‏تازد.

اهالی بیزانس او را با شکست مواجه میسازند.

ساکنین قدیمی رودس به مقابله با او می‏شتابند.

مجارها، او را آزار و اذبت بسیار خواهند کرد. »

سردار قدرتمند عرب

« به زودی در منطقهء عربی ثروتمند،

شخصی توانا و آشنا به شریعت محمد زاده خواهد شد.

او با اسپانیا درگیر و بر غرناطه استیلا خواهد یافت.

او همچنین از راه دریا بر مردم لیگوریا پیروز خواهد شد. »

منظور از مردم لیگوریا، اهالی ایتالیا هستند، زیرا این ناحیه، منطقه‏ای ساحلی در مجاورت فرانسه و مرکزش شهر جنوا می‏باشد.

غرناطه (گرانادا) نیز همان شهر تاریخی اندلس در اسپانیا می‏باشد. البته در کشور نیکاراگوآ نیز شهری به نام گرانادا وجود دارد.

« جنگ بربرها به دریای سیاه کشیده می‏شود.

دالماسی (Dalmacia) بر اثر خون‏ریزی‏های بسیار، دچار اضطراب می‏گردد.

مردی از فرزندان اسماعیل به اوج قدرت می‏رسد.

تهدید کنندگان (این مرد) با وجود کمک پرتغال، بر خود می‏لرزند. »

منظور از اسماعیل، کسی است که نسبش به حضرت اسماعیل می‏رسد. دالماسی منطقه‏ای در ساحل دریای آدریاتیک یوگوسلاوی است که امروزه بخش اعظم آن در جمهوری کروواسی واقع می‏باشد. اما کمک پرتغال در واقع می تواند تمثیلی از کمک آمریکا به کشورهای منطقه باشد؛ ضمن اینکه در جریان جنگ ۱۹۷۳ (رمضان) بین اعراب و اسرائیل، تنها کشور پرتغال بود که اجازه داد هواپیماهای آمریکایی پس از توقف و سوختگیری، ملزومت مورد نیاز اسرائیل را به مقصد حمل کنند.

حوادثی بسیار رعب انگیز

« بر اثر حرارتی همچون گرمای خورشید،

ماهیان دریای سیاه، نیم‏پز می‏شوند.

ساکنین این منطقه به زودی آن را تباه خواهند ساخت،

در حالی که رودس و جنوا نیاز شدیدی به غذا دارند. »

در این رباعی، به وضوح تاثیرات مخرب یک انفجار هسته‏ای در منطقهء دریای سیاه که توام با نور و حرارت بسیار زیاد است، پیشگویی شده است. همچنین اشاره به کمبود غذا در رودس (یونان) و جنوا (ایتالیا) شده است که به نظر می‏رسد منظور وقوع قحطی در سراسر اروپا می‏باشد.

--------------------------------------------------------------------------------

ظهور پادشاهی بسیار ترسناک

« به زودی، دامنهء نفوذ از فاس به کشورهای اروپایی کشانده میشود.

شهرها در آتش می‏سوزند و شمشیرها، سرها را قطع می‏کند.

بزرگ مردی از آسیا، با سپاهی بسیار رعب‏انگیز، از زمین و دریا سر می‏رسد.

با او مردانی هستند که که مانند مردگان، چهره‏هایی رنگ پرده دارند و صلیبیان را نابود می‏کنند. »

فاس یکی از شهرهای مراکش می‏باشد. فاس یکی از ریشه‏دارترین و باسابقه‏ترین مراکز سواحل بربریان بوده است. در بسیاری از پیشگویی‏های نوسترآداموس، ردپای این منطقه به چشم می‏خورد.

پادشاه وحشت

« هفت ماه پس از سال ۱۹۹۹، پادشاهی بسیار ترسناک از آسمان فرود خواهد آمد.

او پادشاه بزرگ آنگومو (Angoumois) را دوباره به زندگانی باز خواهد گرداند.

قبل و بعد از این واقعه، تا آنجا که شرائط اجازه دهد،

جنگی بسیار سخت بالا خواهد گرفت. »

به نظر بسیار از مورخین و نوسترآداموس‏شناسان، استفاده از کلمهء ماه برای گذشت زمان، به معنی سال می‏باشد. همان طور که می‏دانیم به تاریخ ژوئیه ۱۹۹۹ یا ۲۰۰۰ اتفاق خاص و مهمی در جهان اتفاق نیفتاده است و باید منتظر وقایع سال ۲۰۰۷ و بعد از آن باشیم.

آنگومو، استانی قدیمی در جنوب غربی فرانسه است و مرکز آن آنگولم می‏باشد. این ناحیه به همراه قسمتهای دیگری از سرزمین‏های فرانسه، از حدود سال ۵۰ ق.م. تحت نفوذ امپراطوری بزرگ روم قرار داشت. با شروع قرن پنجم میلادی، این منطقه شاهد جنگهای متعددی گشت

در آغاز قرن چهارم میلادی، در جنوب و شرق دریای سیاه، قبائلی بیابان‏گرد معروف به هون (Hun) زندگی می‏کردند. آنها از نظر نژاد به مغولان شباهت بسیار داشتند، تا آنجایی که برخی مورخان، این قبائل را از نژاد مغول می‏پنداشتند. این گروه وحشی، در اسب سواری و استفاده از تیر و کمان، مهارت کافی داشتند و با ساکنین شبه قارهء هند و فارس، جنگهای فراوانی نمودند. در حدود سال ۳۷۰ میلادی به سوی غرب هجوم آوردند تا قسمتهایی از اوکراین و اروپای شرقی را که محل زندگی اسکاندیناوی‏های معروف به گوت (Goth) بود، به اشغال درآورند.

اهالی این منطقه از هون‏ها فرار کردند و از شدت ترس به سمت سرزمین‏های مختلف کوچ کردند. بیشتر آنها به سوی غرب و امپراطوری روم رفتند و از آنها درخواست حمایت کردند. امپراطور روم با اقامت آنها در سرزمین خویش موافقت کرد، اما مالیات سنگین بر آنها وضع نمود. شرائط سخت پیش آمده بعدها باعث شد این طائفه علیه امپراطوری روم قیام کنند و با یورش به روم (۴۱۰ میلادی) آنجا را غارت نمایند. مدتی بعد، این طائفه به سوی غرب مهاجرت کردند و تعدادی از آنها در منطقهء آنگومو استقرار یافتند. گروهی دیگر در سال ۴۱۷ میلادی به سوی جنوب اسپانیا مهاجرت کردند.

نفوذ و سیطرهء کامل این قوم بر سرزمینی که امروز آن را به نام فرانسه می‏شناسیم در سال ۵۰۷ میلادی و با کمک قبائلی از ژرمن‏ها صورت پذیرفت. فرانک‏ها (Frank)، همان کسانی بودند که نام فعلی فرانسه را بر آن نهادند.

گروه دوم از طوائف گوت، در سال ۷۱۱ میلادی، در منطقهء اسپانیای کنونی به قدرت رسیدند. نیروی عظیم کشورگشایی زمان خلیفهء دوم مسلمین، در این برهه به یاری این طائفه رسید و منطقهء آنگومو جزء امپراطوری شارلمان (Charlemagne) گردید. سپس برای مدتی تحت نفوذ انگلیسی‏ها اداره گردید. قبل از پیوستن به فرانسهء متحد، مدتی تیز در سلطهء چند دوک قرار گرفت. این ناحیه و مرکز آن در جنگهای صدساله که از ۱۳۳۷ تا ۱۴۵۳ میلادی به طول انجامید، مورد اختلاف دولتهای فرانسه و انگلیس بود.

این منطقه در زمان حیات نوسترآداموس، به صحنهء جنگهای مذهبی میان کاتولیک‏ها و پروتستان‏ها مبدل گشت. شاخه‏ای از خاندان سلطنتی فرانسه معروف به سلسلهء والوآ (Valois) نیز به نام خاندان آنگولم خوانده میشدند. آنها از سال ۱۵۱۵ تا ۱۵۷۴ میلادی بر این ناحیه حاکم بودند.

طائفهء هون‏ها پس از اشغال ناحیهء شرقی اروپا در حدود سال ۳۷۰ میلادی، به سوی اروپای مرکزی حرکت کردند. آنها ابتدا بر روم شرقی چنگ انداختند و سپس در سال ۴۳۲ میلادی در دوران حکمرانی روگیلاس (Rugilas) برای امپراطوری روم مالیات و خراج تعیین نمودند. پس از مرگ روگیلاس، در سال ۴۳۴ میلادی، آتیلا (Attila) به جانشینی او برگزیده شد. این سردار جنایتکار، به بلای آسمانی معروف است. در زمان او، هون‏ها سه بار در سالهای ۴۴۱، ۴۴۷ و ۴۵۱ میلادی به سرزمین‏های امپراطوری روم هجوم بردند.

بار نخست آتیلا توانست تا مرزهای قسطنطنیه نفوذ کند و آن را در معرض سقوط قرار دهد. بار دوم از بالکان عبور کرد و به یونان دسترسی یافت. بار سوم بر سرزمین‏های فرانسه امروز مسلط شد و چیزی نمانده بود که آنگومو را نیز اشغال کند، اما به علت هم‏پیمان شدن رومی‏ها با قبائل گوت در آن ناحیه سکونت داشتند، شکست خورد و در سال ۴۵۱ میلادی از آنجا عقب‏نشینی نمود. با این وصف در بازگشت، برای مدت کوتاهی، ایتالیای کنونی را متصرف شد و آنجا را غارت کرده و به ویرانی کامل کشاند.

با توضیحات داده شده، به نظر می‏رسد منظور نوسترآداموس از پادشاه بزرگ آنگومو، شخصی همانند آتیلا باشد.

در این رباعی، تاریخی بسیار دقیق برای حوادث قرن ۲۱ ام پیش‏بینی شده است. همچنان که نوسترآداموس در نامهء معروف خود به هنری دوّم، پادشاه فرانسه، به او هشدار می‏دهد که دوران سلطنت در فرانسه، به سال ۱۷۹۲ برای همیشه به پایان می‏رسد و این دقیقن همان تاریخی است که جمهوری فرانسه اعلام موجودیت نمود و نظام پادشاهی پایان یافت. در کل به نظر می‏رسد اهمیت حوادث آینده در نزد نوسترآداموس، به دو عنصر اساسی بستگی دارد:

۱- میزان تاثیر حوادث بر نفوذ کلیسای کاتولیک

۲- تمامیت ارضی و برتری فرانسه و اقتدار غرب. (مسیحیان یا صلیبیان)

وحشت بزرگ

« مردی، خدایان جهنمی هانیبال را زنده خواهد ساخت.

او مایهء وحشت نژاد بشر است.

تا قبل از این، نشریات چنین ترس بزرگ و شدیدی را نقل نکرده بودند؛

مصیبتی که از جانب بابل (عراق) متوجه رومی‏ها (غرب) خواهد شد. »

هانیبال، بزرگترین سردار کارتاژ می‏باشد. این شهر دارای تمدن کهن را فنیقی‏ها یا همان کسانی که در حدود سال ۸۱۴ میلادی از لبنان مهاجرت کرده بودند، در نزدیکی کشور تونس فعلی بنا کردند. بعدها این شهر، رشد و نمو کرد و تبدیل به پایگاه حکومتی نیرومندی شد. هانیبال پس از مدتی، درصدد رقابت با امپراطوری روم برآمد تا بتواند بر سرزمین‏های غرب دریایی مدیترانه تسلط پیدا کند. در سه جنگی که بیش از سه قرن (از ۴۶۴ تا ۱۴۶ قبل از میلاد) میان رومی‏ها و کارتاژها در جریان بود، نهایتن رومیها توانستند شهر تاریخی کارتاژ را با خاک یکسان کنند؛ اما آنها پس از صد سال، اقدام به بازسازی آن نمودند و آنجا را تبدیل به مرکز امور اداری حکومت خویش در شمال آفریقا کردند. حوزهء نفود کارتاژ شامل قسمتهای بسیار وسیعی از آفریقا، جزائر سیسیل، ساردنیا، مالت و منطقهء بزرگی در جنوب اسپانیا بود.

هانیبال (۱۸۳ تا ۲۳۷ قبل از میلاد) در سن ۲۶ سالگی به فرماندهی نیروهای کارتاژ در اسپانیا منصوب گشت و با اینکه میان دو دولت کارتاژ و روم معاهدهء عدم تعرض امضاء شده بود، او به اسپانیا که تحت نفوذ رومی‏ها بود، یورش برد. رومی‏ها که این حمله را نقض قرارداد صلح قلمداد می‏کردند، به جنگ با هانیبال پرداختند. اما سردار کارتاژ در هجومی سریع، آنها را در داخل اراضی خودشان شکست داد.

این حمله، عملیات نظامی برجسته‏ای بود که در تاریخ از آن به عنوان یکی از مفاخر جنگی یاد می‏کنند. در این یورش، هانیبال با ۴۰ هزار نیروی پیاده و اسبسوار، و ستون عظیمی از فیل‏ها از اسپانیا به سمت شمال حرکت کرد و با عبور از رشته کوههای بین فرانسه و اسپانیا، وارد جنوب فرانسه شد.

پس از عبور از رودخانهء رون (Rhone) برای پنهان نگه داشتن مقاصد نظامی‏اش، همچنان به طرف شمال ادامهء مسیر داد و تنها زمانی که مطمئن گشت دشمن را فریب داده است، به سمت جنوب دور زد. او همراه سپاهیانش، سلسله جبال پوشیده از برف آلپ را پشت سر نهاد و از آنجا به شمال ایتالیا رفت و شکستهای بسیار سنگینی بر رومی‏ها وارد ساخت.

با اینکه نقشهء هانیبال بسیار دقیق و ماهرانه بود، ولی او وارد شهر روم نشد و تا تابستان سال ۲۱۸ ق.م. به انتظار زمان مناسب نشست. در دومین حملهء‌ خویش، ضمن نفوذ به داخل روم، بار دیگر ارتش این کشور را تار و مار نمود.

سال بعد در حمله‏ای دیگر، هانیبال توانست شکست دیگری را بر رومیها تحمیل کند، اما در نبر سال ۲۰۲ ق.م. از رومی‏ها شکست خورد و ناگزیر به آنتیوکوس سوم» (Antiochus III) پادشاه سوریه پناهنده شد و با وی پیمان مشترکی را برای حمله به رومی‏ها منعقد کرد. اما چیزی نگذشت که پادشاه سوریه وی را به حال خود رها ساخت. وی از آنجا به آسیای صغیر (ترکیه کنونی) و سرزمین بی‏تی‏نیه (بیتونیا = Bithynia) رفت و با پادشاه آنجا جهت جنگ علیه رومیان هم‏پیمان شد. اما در این جنگ هم شکست خورد و هنگامی که در شرف اسارت قرار داشت، با خوردن سمی که در انگشتر خود پنهان کرده بود، خودکشی نمود. (۱۸۳ ق.م.)

گویا منظور از خدایان کارتاژ، بت‏هایی است که مردم این مانند اجداد خویش یعنی فینیقی‏ها می‏پرستیدند. بت اصلی کارتاژها، «بعل» نام داشت که در تورات از آن یاد شده است. بعد از آن، خدای آسمان (تانیت = Tanit) در درجهء دوم اهمیت قرار داشت. آنها علاقهء زیادی به بت‏هایشان داشتند و برای این بت‏ها انسانها را به شکل انداختن در آتش، قربانی می‏ساختند.

در این رباعی، تمثیل شعرگونه از مردی است که باعق ایجاد رعب و وحشت در میان انسانها خواهد شد. نوسترآداموس، برخورد و رفتار چنین فردی با اروپائیان را مطابق با روش هانیبال دانسته است. (اصلیت هانیبال نیز از لبنان و خاورمیانه بود)

نوسترآداموس در سطر سوم از نشریات سخن می‏گوید. این از شگفتی‏های پیش‏گویی این شخص محسوب میشود زیرا در زمان او، روزنامه و نشریات به شکل امروز وجود نداشتند.

در ادامه، خیزش این مرد را از بابل یا عراق کنونی پیشگویی می‏کند

--------------------------------------------------------------------------------

« به زودی از شرق، قلبی کاتاژی درخواهد رسید.

او ساکنین دریایی آدریاتیک و وارثان رومولوس (Ramulus) را آزار خواهد رساند.

آن مرد را ناوگان لیبیایی همراهی خواهد کرد.

به زودی پرستشگاههای مالت و جزائر نزدیک آن متروکه خواهد شد. »

نوسترآداموس در این رباعی، از همان شخ رعب‏انگیز که در پیشگوییهای قبلی او را با هانیبال مقایسه کرده بود، سخن گفته است. او مانند اهالی کاتاژ، قلبش مملو از کینهء رومی‏هاست.

رومولوس، پهلوان افسانه‏ای رومی‏ها می‏باشد و پادشاهی است که شهر روم را بنا نموده است. منظور از وارثان رومولوس نیز همان ساکنین فعلی ایتالیا هستند.

مالت نیز یکی از جزائر دریایی مدیترانه است که در ۶۰ مایلی جنوب جزیرهء سیسل قرار دارد، و در آنجا، بتکده های از زمانهای بسیار دور نظیر ۲۳۰۰ ق.م. وجود دارد

در این جا بد نیست یک رباعی دیگر که پیشتر درج کرده بودم، دوباره ذکر کنم:

« ناوگان در نزدیکی دریای آدریاتیک، متلاشی خواهد شد.

زمین می‏لرزد و به سوی آسمان پرتاب میشود و مجددن در جای اولیهء خود قرار می‏گیرد.

مصر به لرزه در می‏آید و از محمدیون حمایت می‏کند.

از پیشوای کل خواسته میشود که تسلیم گردد. »

نوسترآداموس در رباعی دیگری در بخش سنتری اول، دربارهء حرکت ناوگان بربرها، چنین می‏گوید:

« بندر دوبوک (Port de Bouc) از بیم ناوگان بربرها، دچار وحشت خواهد شد.

زمان درازی پس از آن، ناوگان غرب به این نقطه خواهد رسید.

خسارتهای بسیاری به انسانها، حیوانات، و دارائی‏های مردم وارد خواهد شد.

به زودی در فاصلهء دو برج ثور و میزان، نبردی بسیار خونین روی خواهد داد. »

بندر دوبوک در خلیج فوس (Fos) فرانسه و در نزدیکی مارسی قرار دارد. منظور از برج‏های ثور و میزان، همان خطوط فرضی است که ستاره‏شناسان بابل، در مسیر گردش خورشید در آسمان، طی یک یک سال ترسیم نموده‏اند. آنها این مسیر را به ۱۲ برج تقسیم کرده‏اند و نام مجموعه ستارگانی را که در این برج واقع گشته‏‏اند، بر آن نهاده‏اند. برای مثال برج ثور،‌ نشان‏دهندهء فاصلهء زمانی ۳۰ آوریل تا ۲۰ می و برج میزان، نشان‏دهندهء ۲۳ سپتامبر تا ۲۲ اکتبر می‏باشد.

نوسترآداموس، فاصلهء میان این دو زمان را، هنگامهء نبردی بسیار خونین می‏داند که در سواحل فرانسه و دریایی مدیترانه به وقوع خواهد پیوست.

منظور از ناوگان بربرها، اعراب مسلمان یا اعراب ساکن در شمال آفریقا می‏باشد. مطابق این پیشگویی، ناوگان جنگی اعراب، بنادر فرانسه را مورد تهدید جدی قرار خواهد داد و فرانسه از هم‏پیمانان خود (شاید اعضای ناتو) درخواست کمک خواهد کرد. همچنین به نظر می‏رسد منظور از حیوانات، اتومبیل‏ها می‏باشد. موعدی که نوسترآداموس برای آغاز این تحولات پیش‏بینی کرده است، حدود سال ۲۰۰۷ می‏باشد.

این رباعی را نیز می‏توان مرتبط با پیشگویی قبلی دانست:

« هنگامی که، آن ماهی، که هم در خشکی راه می‏پیماید، و هم در دریا سفر می‏کند،

با جهشی عظیم به کرانه افکنده شود ؛

شکلی غریب، مغشوش و هولناک به خود خواهد گرفت.

از آن پس خیلی زود، دشمنان از راه دریای خود را به دیوارها می‏رسانند. »

« مرد شرقی، به زودی از محل استقرار خویش خارج خواهد شد.

او از طریق آپنینز (Apennines) به فرانسه خواهد رسید.

او در مسیرش از آسمان، دریا و سرزمین‏های پوشیده از برف و یخ گذر خواهد کرد.

او همگان را با دستهء پرچمش مضروب خواهد ساخت. »

آپنینز، سلسله کوههایی است که از شمال تا جنوب ایتالیا کشیده شده است. مرد شرقی به گفتهء نوسترآداموس از مقر خویش که در پیشگویی‏های قبلن ذکر شده، مکانش در میانهء کشور عراق است، خارج خواهد شد و از آنجا به طرق مختلف زمینی و هوایی، و از سرزمین‏های سرد و گرم گوناگون گذر خواهد کرد. به نظر می‏رسد منظور از دستهء پرچم، قدرتی خاص یا ماوراء طبیعی می‏باشد.

« فرمانده‏ای اسکاتلندی و شش تن از بزرگان آلمان،

به دست دریانوردان شرقی، دستگیر خواهند شد.

آنها از جبل‏الطارق و اسپانیا عبور داده خواهند شد؛

آنگاه در ایران، به پیشوای رعب‏انگیز جدید، تحویل داده میشوند. »

در این رباعی جالب، سیطرهء کامل پارس (ایران) بر اروپا در آینده، پیشگویی شده است.

« هواپیمای سلطنتی، بر فراز شهر خورشید (Heliopolis) در پرواز است.

قبل از هفت ماه، هشدارهایی گمراه کننده خواهد داد.

دیواری که در شرق است، به زودی فرو خواهد ریخت.

دشمنان در رعد و برق، هفت روزه به دروازه‏ها خواهند رسید. »

شهر خورشید (هلیوپلیس) یکی از شهرهی مصر باستان است که مرکز پرستش خدای خورشید بود و حدود ۱۱ کیلومتری قاهره قرار دارد. در مورد فرو ریختن دیوار، برخی اعتقاد دارند منظور، دیوار برلین است و برخی نیز اعتقاد دارند منظور فرو ریختن دیوار حائل برتری غرب بر شرق (خاورمیانه) می‏باشد.

« خارج شوید، همگی ژنو را ترک کنید.

به زودی جنس ساترن، از طلا به آهن تبدیل می‏گردد.

کسانی که مخالف پیشوای ایرانی هستند، نابود خواهند شد.

پیش از این خروج پرطنین، نشانه‏های در آسمان آشکار خواهد شد. »

ژنو شهری در غرب سوئیس است. ساترن، همان سیارهء زهره می‏باشد که نزد رومی‏ها به خدای زراعت و بذر و به عنوان سمبل زمان معروف بود. تغییر جنس از طلا به آهن، به معنی پایان دوران طلایی مردم ژنو می‏باشد.

عبارت پیشوای ایرانی در اصل متن رباعی به صورت Raypoz آمده است که معنایی ندارد؛ اما اگر حروف این کلمه را جابه‏جا کنیم، به واژهء Zopyra خواهیم رسید که نام یکی از نجیب‏زادگان باستانی ایران قدیم (پارس) می‏باشد. گفته میشود این شخص، باعث به قدرت رسیدن داریوش کبیر در ایران بود. وی با قتل سمردیس دروغگو (Smedis = Bardiya)، داریوش اول را بر جای او نشاند.

همچنان که در یکی از پیشگویی‏های قبلی دیدیم، ایران حکومت و بالطبع حاکم جدیدی را خواهد یافت و این شخص طبق پیشگویی نوسترآداموس، ایران را به عزت و افتخار گذشته باز خواهد گرداند.

« اشک، فریاد، ناله، زاری و ترس؛

قلبی که رحم در آن جایی ندارد، و سخت و سیاه و بسیار وحشتناک است.

دریاچهء ژنو، جزائر اطراف، سردمداران جنوا ؛

خون‏هایی که بر زمین می‏ریزد، گرسنگی و سرما، به هیچ کس رحم نخواهد شد. »

به نظر می‏رسد منظور از جزائر اطراف ژنو، کشوری مانند انگلستان باشد.

آغاز یک دوران جدید در جهان

« پس از بسیج بزرگ نیروهای انسانی، آماده‏سازی بسیجی بسیار بزرگتر صورت می‏گیرد.

در آن هنگام، پس از قرن‏ها، مرحلهء تاریخی بسیار مهمی از سر گرفته خواهد شد؛

انقلاب، خون‏ریزی، گرسنگی، جنگ و وبا.

به زودی آتشی در آسمان دیده خواهد شد که اخگری را به دنبال دارد. »

نوسترآداموس در این رباعی، به وضوح عبور یک موشک بزرگ را در آسمان پیشگویی کرده است. ضمن اینکه آغاز دوران و عصر جدید در مناسبات و حکومتهای جهان را پیش‏بینی کرده است.

« بر بلندای برج حمل (Aries)، ژوپیتر (Jupiter) و ساترن (Saturn) ؛

دگرگونی‏هایی بسیار عمیقی به دست بشر حادث خواهد شد،

پس از سده‏ای طولانی، روزهای بسیار سخت و شوم باز خواهند گشت.

ناآرامی و آشوب، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا را در بر خواهد گرفت. »

این رباعی نیز دربارهء تغییرات و تحولات بسیار بزرگی است که جهان در آغاز قرن بیست و یکم، شاهد آن خواهد بود.

Aries یکی از برج‏های فلکی است که به آن برج حمل و برج منجنیق نیز می‏گویند. ژوپیتر یا سیارهء مشتری، نام خدایی بود که تمام مردم روم باستان آن را میپرستیدند و برای آنها به منزلهء روشنایی تمام اجرام آسمانی بود. ساترن یا زحل، نام خدای بذرها و کشاورزی رومیان باستان به مانند آبادانی و رفاه بود.

از زاویهء ستاره‏شناسی، نزدیک شدن مشتری و زحل در برج حمل، به سال ۱۹۹۵ روی داده است، اما از منظر تفسیر معنای رمز و رموز می‏توان گفت که استعار از اسامی سیارات و برج‏های فلکی این است: برج حمل به معنای توان تکنولوژیکی ماشین آلات جنگی، ژوپیتر استعاره از شیوه و توان علمی است که در استفاده طبیعت بر اساس شناخت قوانین آن مفید واقع میشود و ساترن نمادی از آبادانی و زمان آسایش و راحتی است.

به هر حال در این رباعی نیز از پایان رفاه و آسایش ساکنین اروپا سخن گفته شده است.

« در جوشایی احساساتی تند، قلبها، دستها و پاها، یکدیگر را می‏پذیرند.

آتش‏ها، موج‏ها و شمشیرها، در پارس خیزش می‏کنند،

و زان پس، نجیب‏زاده‏ای نابود می‏شود؛

او از سر کم‏اندیشی، یا کشته می‏شود یا خود می‏میرد. »

پایان.

ادامه مطلب ...