عین خیالشان نیست شش سال بر این مملکت چه رفته است!


        وقتی می بینیم آقایان اصولگرا و طرفدار احمدی نژاد اینقدر با حرص و ولع به دنبال جلوس بر صندلی مجلس هستند بر صداقت آنها و اینکه واقعآ دلسوز مملکت هستند شک می کنیم  و بهتر دیدیم که منظورمان را در مطالب دکتر صادق زیبا کلام که اخیراْ گفته است به سمع و نظر خوانندگان برسانیم پس خواهشاْ دقیق مطالعه فرمائید.

       صادق زیباکلام: انصافا اصولگرایان ما در برون و درون مجلس چهره ها و شخصیت های جالبی هستند. شش سال همه توش و توانشان را به کار گرفتند تا آقای احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شود. در چهار سال نخست رئیس قوه مجریه منتخب‌شان، از هر سیاستی که ایشان اتخاذ کردند، از هر تصمیمی که گرفتند، از هر عزل و نصبی که کردند، از هر موضع گیری که در عرصه بین المللی کردند، از هر برخوردی که با مخالفان و منتقدان و معترضان‌شان کردند. از هر اظهار نظری که کردن و عقیده ای که ابراز داشتند، از هر اتهام و تهمتی که به هر که دل‌شان خواست وارد کردند و … یکپارچه و تمام قد دفاع کردند. در جریان انتخابات ۲۲ خرداد هم هر آنچه از دست‌شان بر می آمد برای وی هزینه کرند و در دوسال بعدی هم باز همچنان برای وی هلهله و دست افشانی کردند، اما حالا دارد معلوم می شود چه بر سر مملکت در این شش سال نرفته است. اگر ونزوئلا، لبنان و سوریه انقلابی را مستثنی کنیم، تقریبا با همه کشورها و قدرت ها، در منطقه و در عرصه بین الملل اگر خصومت نداشته باشیم، خیلی هم رابطه گرم و صمیمانه ای نداریم. تورم و گرانی، رکود بخش خصوصی، بیکاری، ورشکستگی شرکت های خصوصی یکی پس از دیگری، رشد نجومی چک های برگشتی، عقب ماندن پروژه های ملی و بدهکاری های فزاینده، دستگاه ها، شرکت ها و سازمان های دولتی به پیمانکاران و اشخاص حقیقی و حقوقی و رشد اقتصادی نزدیک به صفر، تصویر وضعیت اقتصادی کشور بعد از شش سال مدیریت اصولگرایان و رئیس جمهور منتخب‌شان است. سند چشم انداز ۲۰ ساله عملا به طاق نسیان زده شد و پوشه نارنجی رنگ برنامه توسعه چهارم در بایگانی دولت نهم و دهم مدفون ماند. در همان اوایل به قدرت رسیدن‌شان آقای احمدی نژاد در پاسخ به این پرسش که پس تکلیف سند چشم انداز چه شد، فرمودند« زیر ساخت های تحقق بخشیدن به اهداف سند چشم انداز هنوز در کشور فراهم نشده».

       صدها محقق، صاحب نظر و کارشنان که هزاران ساعت مطالعه و بررسی کرده و سند چشم انداز پیشرفت و توسعه ۲۰ سال آینده کشور را برنامه ریزی کرده بودند عقل‌شان ترسیده بود که ما زیرساخت های لازم برای تخقق آن اهداف و برنامه ها را نداریم اما آقای احمدی نژاد که تازه در سازمان برنامه را هم گل گرفتند این مهم را کشف کردند. اما این همه عملکرد ایشان نبود.

 جملگی مدیران ارشد کشور را که در زمان هاشمی رفسنجانی و خاتمی مسئولیت داشتند کنار گذاشتند و هر وزیری که کوچک ترین ابراز مخالف با «رئیس» کرد نیز از کابینه کنار گذاشته شد.

 جناب محمد علی رامین هر روزنامه و نشریه ای را که اراده کردند با یک تلفن بستند و رادیو و تلویزیون هم دربست در خدمت آقای احمدی نژاد قرار گرفت.

 در مصاحبه های معروف تلویزیونی شان «بامردم» هر چه خواستند گفتند و ادعا کردند و مصاحبه کنندگانی که از سوی آقای ضرغامی دستچین شده بودند فقط اجازه لبخند و پایین آوردن سر به علامت تصدیق داشتند. رئیس جمهور از هر حسابی که خواستند برداشت کردند و در پاسخ به این پرسش که چقدر در صندوق ذخیره ارزی مانده، گفتند این جز اطلاعات محرمانه نظام است و نمی شود آن را اعلام کرد. میلیارد ها تومان صرف طرح های زودبازده اشتغال زا، صندوق مهررضا، مسکن مهر، سفرهای استانی، پرداخت سهام عدالت و امور و برنامه های دیگری که بسیاری از صاحب نظران اقتصادی نسبت به مفید بودن و نتیجه بخش بودن آنها تردیدهای زیادی داشتند کردند، اسرائیل، آمریکا، اروپا و تمدن غرب را بارها و بارها به آخر خط رسیده اعلام فرمودند و داعیه دار مدیریت جهانی شدند. در مقام اثبات افسانه و ساختگی بودن هولوکاست برآمدند و همایش بین المللی در نفی آن به راه انداختند. کنترل جمعیت را که در زمان آقای هاشمی رفسنجانی با زحمت زیاد به اجرا گذاشته شده بود توطئه و برنامه دشمنان اسلام و انقلاب اعلام کردند و برای تولد فرزندان بیشتر مقرری و جایزه تعیین کردند.

      وزیر علوم شان از دانشجویان انقلابی و مسلمان خواستند توی دهان اساتید سکولار و غرب زده بزنند و آنان را به دانشگاه راه ندهند. مسئولان و متولیان برنامه هسته ای کشور پیش از خودشان را متهم به خیانت کردند و هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و فرزندان شان به همراه جمع دیگری از رهبران قبلی را متهم به فساد، رانت خواری و تجاوز به بیت المال کردند. هرکدام از مصوبات مجلس را که دوست نداشتند را اجرا نکردند. هزاران طرح را بدون بررسی، بدون مطالعه و بدون کار کارشناسی در جریان سفرهای استانی تصویب کردند که نشان داده شود ایشان به مناطق محروم توجه دارند. در تمام آن شش سال اصولگرایان در قبال سیاست ها و تصمیمات آقای احمدی نژاد به جز تایید، تصدیق، تمجید، دفاع همه جانبه، ابراز احساسات و افتخار، دنباله روی و حمایت کار دیگری نکردند. اما اکنون همان اصولگرایان که تا دیروز احمدی نژاد را بر روی سر گذاشته و حلوا حلوا می کردند، به گونه ای دارند با او برخورد می کنند کانه اساسا نه او را می شناسند، نه نقشی در به روی کار آمدن وی داشتند، نه از او حمایت می کردند و نه هیچ ارتباط و مراوده دیگری با وی داشته اند. برخی از آنان حتی یک گام هم جلوتر آمده و نه تنها اصلا به روی خود نمی آورند که تا دیروز چگونه احمدی نژاد را تکریم و تمجید می کردند، بلکه اصلاح طلبان و به تعبیر خودشان «جریان فتنه» را شریک و متحد «جریان انحرافی» اعلام می کنند. البته از حق و انصاف نباید گذشت، این فقره را کاملا درست می گویند. جریانات اصولگرا نه نقشی در به روی کار آمدن احمدی نژاد داشتند و نه حمایتی از او می کردند. هاشمی رفسنجانی، خاتمی، اصلاح طلبان، ملی- مذهبی ها و دفتر تحکیم وحدت در اصل عوامل به روی کار آمدن احمدی نژاد بودند. نامزد اصولگرایان در انتخابات ۸۴ و ۸۸ اساسا فرد دیگری بود.

       از همه جالب تر اینکه اساسا عین خیال اصولگرایان نیست که دولت نهم و دهم دستپخت آنها بود برای مملکت و خوب و بد آن نیز بر گردن آنهاست.

      بی خیال، با فراغ بال و راحت به دنبال برنامه ریزی برای انتخابات مجلس هستند. همه هم و غم شان صرف بازی با اعداد و فرمول های ۱+۳ ، ۸+۷ ، ۶+۵ ، ۱+۱۲ است. درست مثل اینکه احمدی نژاد رئیس جمهور کشور گینه بیسائو یا بورکینافاسو است و موضوع اینان خیلی به ایران مربوط نمی شود. همه فکر و ذکر اصولگرایان آن است که یک وقت اصلاح طلبان یا « جریان انحرافی» نتوانند در انتخابات اسفند ماه پیروزی به دست آورند. اینکه ظرف این شش سال گذشته چه بر کشور رفته، چه بر اقتصاد آن رفته، چه بر مردمش، صنعت اش، محیط زیست اش، کشاورزی اش، جایگاهش در عرصه بین الملل و … رفته خیلی به اصولگرایان که تا دیروز رفیق گرمابه و گلستان احمدی نژاد بودند مربوط نمی شود. آنان نه تنها هیچ مسئولیتی در قبال احمدی نژاد ندارند بلکه فعلا برنامه های مهم تری دارند از جمله به دست گرفتن مجلس نهم تا یک وقت در جریان خدمات برجسته شان به کشور خللی وارد نشود.

 

داستانک

مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند

 
قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند

 
لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند

 
لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها

 
قورباغه ها دچار اختلاف دیدگاه شدند

 
عده ای از آنها با لک لک ها کنار آمدند و عده ای دیگر خواهان باز گشت مارها شدند

 
مارها باز گشتند و همپای لک لک ها شروع به خوردن قورباغه ها کردند

 
حالا دیگر قورباغه ها متقاعد شده اند که برای خورده شدن  به دنیا می آیند

 
تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است

اینکه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان

زنده یاد منوچهر احترامی 


سر تا پای خودم‌ را که‌ خلاصه‌ میکنم

سر تا پای خودم‌ را که‌ خلاصه‌ میکنم، 
می شوم‌ قد یک‌ کف‌ دست‌ خاک‌ که‌ ممکن‌ بود یک‌ تکه‌ آجر باشد توی دیوار یک‌ خانه...یا یک‌ قلوه‌ سنگ‌ روی شانه‌ یک‌ کوه...یا مشتی سنگ‌ریزه، ته‌ ته‌ اقیانوس؛
یا حتی خاک‌ یک‌ گلدان‌ باشد؛ خاک‌ همین‌ گلدان‌ پشت‌ پنجره...
 
یک‌ کف‌ دست‌ خاک‌ ممکن‌ است‌ هیچ‌ وقت هیچ‌ اسمی نداشته‌ باشد 
و تا همیشه، خاک‌ باقی بماند، فقط‌ خاک...
اما حالا یک‌ کف‌ دست‌ خاک‌ وجود دارد 
که‌ خدا به‌ او اجازه‌ داده‌ 
نفس‌ بکشد، 
ببیند، 
بشنود، 
بفهمد، 
جان‌ داشته‌ باشد...  
  
یک‌ مشت‌ خاک‌ که‌ اجازه‌ دارد عاشق‌ بشود،انتخاب‌ کند، 
عوض‌ بشود، 
تغییر کند

وای، خدای بزرگ! 
من‌ چقدر خوشبختم... 
من‌ همان‌ خاک‌ انتخاب‌ شده‌ هستم همان‌ خاکی که‌ با بقیه‌ خاک‌ها فرق‌ میکند 
 
من‌ آن‌ خاکی هستم‌ 
که‌ خدا از نفسش‌ در آن‌ دمیده
من‌ آن‌ خاک‌ قیمتی ام
 
آن‌ خاک‌ که می خواهد تغییر کند...... انتخاب‌ کند... 
وای بر من اگر همین طور خاک‌ باقی بمانم 
الهی؛ 
توفیقم ده که پیش از طلب همدردی؛ همدردی کنم..

بیش از آنکه مرا بفهمند؛ دیگران را درک کنم

پیش از آنکه دوستم بدارند؛ دوست بدارم

زیرا در عطا کردن است که می ستانیم 
و 
در بخشیدن است که بخشیده می شویم


   منظره زیباعکسهایی از مناظر زیبا و دیدنی طبیعی