روزت مبارک ، روحت شاد، مادر

مادر ای مظهر دوستی و مهربانی و فداکاری،

ای عزیز رنج‌کشیده‌ای که تا آخرین لحظه به عزت و احترام عزیزانت می‌اندیشیدی،

ای سبز جاودانی و مصداق عینی فداکاری

اینک 17روز و 17ساعت از عروج ملکوتیت گذشت ومن هنوز چشم در راهم....

روزت مبارک ، روحت شاد، مادر

برای مادر مرحومم حوا اکبر دخت که در ایام فاطمیه جان به جان آفرین تسلیم کرد و در مزار( درویشکش) روستایم گله دون آرام گرفت.

شاید هنوز بانگ اذان صبح خاموش نشده بود و هنوز نیتهای صف بستگان در دلهای مسجدیان منعقد نشده بود، که نفسهای گرم مادرم به شماره افتاد تانمازی دیگر را در آن بالا بالا روی ابرهابه مرادش اقامه کند.مادرم اجر زجرش را گرفت .در ایام شهادت فاطمه سلام الله علیه جان به جانان تسلیم کرد و مرا که او هم پدرو هم مادرم بود به سوگ ابدی نشاند.

برای دلم می نویسم د رلحظه هایی که جایی برای تنگی نفس نمانده و احساس ، خود احساس غریبی میکند

کجای ازل بود که جدایی از تو را پذیرفتم بی آنکه بدانم دشواری آن چیست و مکافات کدام نافرمانی جدایی ازدلم است

به خوابم می آیی هوایت به سرم می افتد وبه خوابم نیایی بیچاره می شوم

 خدایاعذاب الیمت را چشیدم و صبر را خسته کردم گاهی دلی شکسته گاهی سینه ای سوخته گاهی چشمی افروخته

و گاهی دلی مالامال از درد پیش روی دارم و جز به امداد تو ناامید م

مرابا خود ببر تا در کنارت لحظه ای باشم

  وفریاد جدایی را زمن بر گیر تا با تو صفیر عشق را بخوانم

من از دردی کهن گویم که با مردم نمی گویم

واز خوا ب خیال انگیز رویت برنمی خیزم

وبا دیدارهربارت جدا از پرده اسرار خود مانم

 بیاای بهترین دردآشنای من

بیاای کوه غم هارا به پشت خود کشیده

به تاراج غم دلها خمیده

 من از سوز جگر سوز تمناهای احساست خبردارم

مرامادربه جایی باخودت بنشان که بی تو سربه سر دارم

برای تو مادرم که در سیزدهم فروردین امسال به سفر رفتی ومن تا زنده ام سیزده بدر ها را با یاد تو به کوهساران می روم و سیل اشکهایم را نثار سبزه ها می کنم تا آب و سبزه پلی باشندمیان من و تو .