مرگ بر فئودال پنج بخشه

نویسنده:

عظیم چابک گله دونی

ناشر:

نقش گستران بهار
تاریخ نشر : اسفند 1390
تعداد صفحه 48
شابک 978-600-6329-00-0
قطع کتاب: جیبی
نوع جلد: شومیز

 

دلنوشته ای برای روستایم لوتی میلیار

                                                                              لوتی میلیار

لوتی میلیار یا لوطی مِلیارد نام قدیمی روستای گِلِه دون از توابع دهستان میاندرود کوچک بخش مرکزی شهرستان ساری می باشد. این روستادر2کیلومتری شمال شرقی ساری ودرکناررودخانه تجن واقع است. لوتی میلیار اولین روستای جاده گُلما بوده که درنخستین سرشماری نفوس و مسکن سال 1335 هجری شمسی دارای210 نفر جمعیت بوده است. جاده معروف اَبریشم که از روستای سِمیسکنده (سِمِسکنده کنونی) گُذَر کرده و از شمال روستای آزادگُلِه (امام زاده عباس امروز) از روی پل تاریخی دوره ی صفویه وارد شهر ساری می شد، درجنوب لوتی میلیار قرار داشت.به لحاظ تاریخی باید گفت لوتی میلیار از توابع شهر زادِراکارتا و سارویه (ساری امروز)  که پایتخت هیرکانا (مازندران امروز) بوده و موقعیتی فوق العاده داشت . درجنگ جهانی دوم زمان رضاشاه (پهلوی اول) با اشغال نظامی شمال کشور توسط روسها ، اراضی باختری لوتی میلیار (چاکِه) در کنار رودخانه تجن  به عنوان پادگان و مشق نیروهای نظامی قرارگرفت و لوتی میلیار یکی از مَقَرهای تاکتیکی آنان بشمار می رفت.

دلنوشته ای برای روستایم لوتی میلیار

لوتی میلیار:   یاد تِه کُوی و بَرزَن خاکی، گُذَرگاه اَسیو پیش و اُدَنگ ،یاد تَکیّه پیش و پادَنگ . یاد مِلکِوارو ، کِلاک رو و تَختِه پِل ، زمین های پِر بَرکِت آبِندُون بِن ، یاد چِناربِن وگالما صَحرا  ، رَمِه های شِکِرُوم وطوقدارو تیکا

به خیر

لوتی میلیار:  یاد تِه چاکِه و دَه گیری، اَستاش و ماهی گیری ، یاد خَرمِن و داز و بَلوُ  یاد بینج وکَمِل وکَرکُوفا ، صدای  وَنگِ وا وکَلّه وَنگ ولَلِوا ، درویش کَش وآقادارو کِرکِرا

به خیر

حَدیث جَدسید محمد تا صِداقت سید مُصیّب از ایمان مَشهَدی عبدالله تا تقوای مِلّااَحمد

به خیر

سالهای کَدخُدایی حاج مِلّاعلی  ، حاج ابوالقاسم ، حاج محمد گلچین و حاج قنبررمضانی که روح هَمه یِ  شون شاد

به خیر

تِرِ صدا زَنِّه گَتِّرُون :  لوتی میلیار ، توتی میلیار،لوطی مِلیارد ، گِلِه دون ،گَلِّه دون و گِلیدون

تِه این همه نُوم قُربون

لوتی میلیار:  تِه جان غیرِت دُور ، تِه زَخم وخَستِه تَن بِلارِه ، مِدام سَبز بُوشی وخُدا تِرِ باقی بِدارِه

 

عظیم چابک گله دونی - آبانماه 1399

عید نوروز

با سلام

پاشنه های درب روزگار گشت و گشت و دروازه سال 1400 گشوده شد تا ما وارد فصل جدیدی از زندگی مان شویم چشم انداز روبرو سبزه ها ، گلها و شکوفه ها ی معطر ما را به مهمانی دعوت می کنند هرچند کوید 19محدودیتی برای در آغوش کشیدن مان ایجاد کرده اما قلبهایمان برای هم پر می کشد .

فرا رسیدن نوروز 1400 را به همه هم وطنان و جهانیان تبریک می گویم و درسی که از ویروس کرونا آموختم این است که قدر همدیگر را بدانیم و برای دوستی و مودت و خوبی شتاب کنیم و خست بخرج ندهیم.

عیدتان مبارک

تکریم ارباب رجوع یا تهدید ارباب رجوع؟


تکریم ارباب رجوع یا تهدید ارباب رجوع؟

استان‌ها > فارس - بیمارستان شهید فقیهی شیراز را همه به واسطه مسافران چشم انتظاری که زیر درختان نارنج وسط بولوار زند شب را به روز و روز را به شب می رسانند، می شناسند




.

مسافرانی که از بد روزگار و به دلیل نبود اقامتگاه بیمار در قطب پزشکی کشور! مجبورند با یک پیک نیک و پتو، یک سبد ظرف هفته ها در زیر آ‌فتاب داغ تابستان و سرمای استخوان سوز زمستان در این بولوار پر تردد و پر از دود، روزگار بگذرانند. اما این فقط یک روی ماجراست. عمق تراژیک این بیمارستان، از قصه تلخ آدم هایی حکایت دارد که بیشتر مسافران غریبی هستند که از شهرستان های دور و نزدیک به این بیمارستان مراجعه می کنند. شب های این بیمارستان 72 ساله غم غریبی دارد و غریب تر زمانی است که مال این شهر هم نباشی و یک بیمار بد حال هم روی دستت افتاده باشد.

این بیمارستان فرسوده با تخت هایی که بیشتر آسایشگاه های متروک جنگ جهانی دوم را در ذهن تداعی می کند، هیچ نشانه دلچسبی از قطب پزشکی کشور بر پیشانی ندارد جز بیمار و بیمار و بیمار. بخش اتفاقات این بیمارستان با بیمارانی که در راهروهای این بخش دراز کشیده اند بی شباهت به شب های پس از زلزله بم نیست. فقط کافی است پله های سنگی این بیمارستان را طی کنی و به بخش اتفاقات برسی ناله های غریبی که از این سو و‌ آن سو به گوش می رسد و انسان های غریب تری که از فرط بی جایی در راهروی بخش اتفاقات روی تخت دراز کشیده اند با آن چه که ما درباره قطب پزشکی کشور می شنویم هیچ همخوانی ندارد اما لحظه حاد ماجرا زمانی است که در همین بخش قرار است از یک بیمار آزمایش بگیرند. دستشویی ها و سرویس بهداشتی های فوق العاده کثیف و افرادی که از سر بی مبالاتی در آن جا تهوع کرده اند، هر مراجعه کننده ای را از دنیا و زندگی سیر می کند و احساس می کنی اینجا آخر دنیاست.

سرویس های بهداشتی کثیف و روشویی هایی که در آن بالا آورده اند تو را از انجام هر تستی منصرف می کند ضعف فرهنگی و بی مبالاتی مراجعینی که این مکان عمومی را به این حال و روز انداخته اند، یک سوی ماجراست و عدم رسیدگی به سر و وضع بیمارستان یک سوی دیگر.

نیمه های شب است از همین بخش اتفاقات می توانی همراهانی را که با خستگی تمام هنوز در بولوار نشسته اند و چرت می زنند، نظاره گر باشی، می توانی صدای ناله های بیماران دراز کشیده در راهرو را بشنوی، می توانی ازدحام انبوهی از مراجعه کننده را پشت در یکی دو اتاق شاهد باشی و حتی می توانی خودت را با چند تابلوی میخکوب شده بر دیوار بخش سرگرم کنی تا سنگینی زمان را کمتر حس کنی. در میان چند تابلو نصب شده که با بی میلی آن را می خوانی و رد می شوی یک نوشته بناگاه مثل پتک بر سرت کوبیده می شود، نوشته ای که اگر چه زیر آن درج شده است «کمیته طرح تکریم ارباب رجوع مرکز آ‌موزش درمانی شهید فقیهی» اما متن آن هیچ ارتباطی به تکریم ارباب رجوع ندارد: هر کسی به کارکنان وزار خانه ها، موسسات، شرکت های دولتی و شهرداری ها در حال انجام وظیفه توهین نماید به 3 تا 6 ماه حبس و یا 74 ضربه شلاق و یا جزای نقدی محکوم می شود!