این که چرا باید سخنان آقای روحانی را باور کنیم اما آنچه را به چشم دیده ایم باور نکنیم پرسش بنیادینی است که امیدوارم روزی آقای روحانی به آن پاسخ دهند. به ذهن این بنده کم ترین که چیزی نمی رسد جز این که آقای روحانی چون آدم قدرتمندی است از مخاطبش توقع دارد این حرف ها را بی چون و چرا بپذیرد. قولی است از نیچه که: آدم قوی برای اثبات سخنش نیازی به استدلال ندارد. آقای روحانی قوی است، خیلی هم قوی است که می تواند شریعتی را به ساواکی بودن متهم کند، هاشمی را به ضدیت با انقلاب و ولایت فقیه، و آب هم از آب تکان نخورد. اما دوره "تاریخ را فاتحان می نویسند" به سرآمده. خیلی وقت هم است که به سرآمده. چرا که علاوه برآن که تعریف فتح و فاتح عوض شده، دیگر کسی به کشف و شهود و نیت خوانی اعتنای چندانی ندارد. آقای هاشمی کارنامه ای روشن و مشخص دارد و همین انتخابات اخیر ریاست جمهوری نشان داد که این آقای غیرانقلابی و بی اعتقاد به ولایت فقیه چه جایگاه و پایگاهی در بین مردم دارد. این حرف ها به معنای دفاع از آقای هاشمی نیست. آقای هاشمی مثل هر مقام اجرایی کارنامه ای دارد که می توان آن را به نقد و بررسی گذاشت و بی محابا درباره آن سخن گفت اما اگر قرار باشد در مقام نقد به جای استدلال و منطق به سخنانی احساساتی و بی پایه و اساس استناد کنیم سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. اگر فردا روزی آقای روحانی گفتند آقای هاشمی اگرچه در ظاهر مسلمان است اما من معتقدم که در باطن هیچ اعتقادی به اسلام ندارد چه باید کرد؟ آیا همین حکم را نمی توان به راحتی در مورد آقای روحانی صادر کرد؟ مثلا نمی توان گفت ایشان اگرچه به ظاهر دم از دفاع از ارزش ها می زند اما درباطن هیچ اعتقادی به این حرف ها ندارد؟ البته سوء تفاهم نشود،مثال زدم و حتما می دانید که در مثال مناقشه نیست.
وزیر دادگستری گفت: در سازمان تعزیرات حکومتی بیش از 10 نفر از مدیران و روسای شعبه و مستشاران که در پروندهها به فساد، انحراف و خطا آلوده شدند دستگیر شدهاند.
بخشی از بیانات آقای مطهری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس :
این راه
حل که اقایان موسوی و کروبی باید توبه و عذرخواهی کنند تا مساله تمام شود،
به نتیجه نمیرسد چون آنها گرچه ممکن است به برخی خطاهای خود اعتراف کنند
اما مجرم اصلی را طرف مقابل میدانند. توبه و عذرخواهی با اختیار و میل
قلبی معنی پیدا می کند.
این نماینده مجلس تاکید کرد: اگر قرار بر گذشت از طرفین از تخلفات یکدیگر نیست، تنها راه پایان دادن به قتنه سال 88 محاکمه علنی و همزمان آقایان موسوی، کروبی و احمدی نژاد است بدون آنکه اتهامات آنها را در یک حد بدانیم. تا زمانیکه یک طرف قضیه حق حرف زدن و دفاع از خود نداشته و طرف دیگر هرچه می خواهد اتهام می زند و تحلیل می کند این بحران حل نخواهد شد. این سه نفر را که یکی هیزم فتنه را آورد و دو تای دیگر آن را شعله ور شدند محاکمه علنی کنید تا حقیقت ماجرا برای مردم آشکار شود. آنگاه هر حکمی صادر شود کسی اعتراض نخواهد داشت.
مطهری با تاکید براینکه حصر خانگی طولانی
مدت بدون محاکمه توجیه قانونی و شرعی ندارد، خاطرنشان کرد: قرآن کریم می
فرماید« دشمنی با قومی شما را از جاده عدالت خارج نکند، عدالت بورزید که به
تقوا نزدیکتر است.»
این نماینده مجلس در ادامه با انتقاد از احکام برخی زندانیان سیاسی، گفت: احکام سخت گیرانه زندانیان سیاسی سال 88 نیز مطلب
دیگری است که قوه قضاییه باید پاسخگو باشد، آیا این احکام توسط قضات مستقل
و عادل صادر شده است یا قضاتی که تحت فرمن بازجوها و عناصر اطلاعاتی بوده
اند، بسیاری از این احکام در دوره مدیریت قبلی قوه قضاییه و در فضای
احساسی سال 88 صادر شده است، لذا نیاز به بازبینی دارد.
محمدرضا باهنر دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین گفت:این روزها عدهای به ما پیامک میزنند که چرا حصر خانگی به این شکل است؟ ما میگوییم آنها جنایت و ظلم کردند و حداقلش این است که بگویند ما اشتباه کردیم. اما همین را هم حاضر نیستند بگویند. بنابراین برخیها چه توقعی دارند که میگویند حصر خانگی باید کم شود؟ فردی که این همه ظلم کرده و حاضر نیست بگوید اشتباه کردهام و یا حتی بگوید که من نبودم در حالیکه همه میدانیم آنها بودهاند.
نسیم: آقای باهنر آنهایی که با استفاده ازجریان سال88 بنگاه سیاسی اقتصادی باز کردند قطعاً با مفلس نامه این آقایان دست بردار نیستند شما به جای دفاع از آدمهای عقده ای که مترصد زدن تیر خلاص به این ... هستند،برویدببینید کجا افراط و تفریط کرده اید.
نگاهی به پیشینه شمر بن ذی الجوشن
یکی از افراد مقابل ابا عبدالله الحسین علیه السلام، شمر بن ذی الجوشن است. از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ تا شهادت پیش رفت. این چنین کسی حالا در کربلا شمر می شود. با ورودش به کربلا همه چیز عوض می شود. شمر آدم کوچکی نیست اگر نیایش های شمر را برای شما بخوانند و به شما نگویند که این ها مال شمر است شما با آن ها گریه می کردید. حال می کردید، هیچ گاه گفته نمی شود که وقتی شمر دستش را به حلقه خانه خدا می زد چگونه با خدا زمزمه می کرد!
فرض کنید الان از صحنه کربلا خارج شده اید، یک نفر به شما هم می بگوید همه چیز برای رفتن شما به خانه خدا آماده است. آیا شما حاضرید با پای پیاده به این سفر بروید؟ مطمئنا می گویید: نه! اما اگر به این سفر سه و چهار ماه که زخم خستگی، تشنگی و گرسنگی دارد. یک بار بروید بار دیگر به شما بگویند نمی روید. این آقایی که ما صحبتش را می کنیم (شمر) شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدم هایی بوده که عرق می خوردند، عربده می کشیدند؛ شمر و بسیاری دیگر که آن طرف ایستاده اند، آدم هایی هستند که پیشانی پینه بسته داشتند. بسیاری از آن ها اهل تهجد بودند.
تعدادی از این افراد با پیغمبر (ص) هم دیده شده اند. وقتی امام حسین به
کربلا وارد شد بعضی از این افراد را صدا زد و فرمود: « مگر شما پیغمبر را
ندیدید؟» الان این افرادی که پیغمبر را دیده بودند و رو به سوی قبله نماز
می خواندند، رو در روی امام ایستاده اند. امروز من در کتاب تاریخ مسعودی می
خواندم که در کربلا هر روز 20000 نفر در فرات غسل می کردند. غسل قربة الی
الله که حسین را بکشند و می گفتند: غسل می کنیم تا ثوابش بیشتر باشد.
در
ظهر عاشورا وقتی ابا عبدالله علیه السلام برای نماز خواندن، اذان می گفتند
فکر نکنید در آن طرف کسی نماز نمی خواند. آن ها هم نماز می خواندند! برخی
از این افراد به ابا عبدالله علیه السلام می گویند که نماز شما قبول نیست! و
حبیب به آن ها می گوید: « نماز شما قبول است؟! » درگیری می شود .حبیب به
شهادت می رسد. حضرت حبیب پیش از نماز ظهر ابا عبدالله به شهادت رسیدند.
چه خصوصیاتی باعث شکل گیری شخصیت های منفی می شود؟
ما در کربلا به کلاس شمر شناسی نیاز داریم. یک کلاس به عنوان تحلیل شخصیت شمر. شمری که شانزده بار به مکه رفته، جانباز امیر المومنین بود، کسی که در کنار مولا زخمی شده بود، چه شد که فرمانده جنگ حضرت علی علیه السلام به این جا رسید؟ این مسئله نیاز به تحلیل و بررسی دارد. این هشدار و اندازی برای امروز و فردای ما.
شمر با سه ویژگی، شمر شد
1. اولین خصوصیت
شمر این بود که می گفت: شکم از همه چیز برای من مهم تر است. مهم بود که
غذای خوب بخورد و برای دست یافتن به این غذا دست به هر کاری می زد.
آیا غذا برای شما اولین مسئله زندگی است؟ در خانواده های ما وقتی که شام را خوردند به فکر ناهار فردا هستند.
دعوای
شکم دعوای مسخره ای است که همه ی ما با آن درگیر هستیم. فکرش را بکنید
اختلاف همه غذاها ی عالم خیلی کم است. خدا حفظ کند آقای جوادی آملی را می
گفتد: « فرق تمام غذاها بیست سانتی متر است. یعنی از نوک زبان تا ته زبان.»
وقتی از این فاصله گذشت دیگر باهم فرقی ندارند. می خواهد چلو کباب و پیتزا
باشد یا نان و ماست. همه ی دعواها بر سر همین بیست سانتی متر است. شمر
نتوانست دعوای بیست سانتی متری را برای خود حل کند.
حضرت علی علیه السلام یک بار اراده کرد جگر بخورد گفت هفته بعد، هفته
بعد، هفته بعد افتاد ماه بعد، یک سال این خوردن جگر را به تأ خیر انداخت.
بعد از یک سال جگر تهیه کرد. دود جگر کباب کرده از دیوار خانه بیرون رفت.
در زدند کسی گفت: خوش به حال شما که بوی این غذا از خانه تان بلند است من
چند ماهی است از این غذا نخورده ام، حضرت فرمودند: « این غذا را به او
بدهید » دوستی می گفت: مولا علی مسئله ی شکم را برای خود حل کرده بود و می
توانست از غذایش بگذرد و به قول سعدی:
تنور شکم دم به دم تافتن مصیبت بود روز نایافتن
اما شمر نتوانست مسئله غذا را برای خود حل کند. شمر عبدالبطن یعنی اسیر و بنده ی شکم بود و این اسارت او را بیچاره کرد.
یک
روز بهلول از راهی می گذشت. هارون او را صدا زد و گفت: ما را نصیحتی نمی
کنی؟ می خواست او را دست بیندازد بهلول گفت: حوصله نصیحت ندارم. اما می
توانم سوالی از تو بپرسم؟ گفت: بفرما. بهلول گفت: اگر می خواستی غذا بخوری و
غذا را در دهانت گذاشتی و هر کاری کردی غذا پایین نرفت چه کار می کنی؟
حاضری چقدر از ثروتت را بدهی؟ هارون کمی فکر کرد و گفت: نیمی از ثروتم را
می دهم. بهلول گفت: حالا سوالم را طوری دیگر مطرح می کنم. اگر غذا پایین
رفت ولی هر کاری کردی نتوانستی آن را دفع کنی چه می کنی؟ گفت معلوم است می
میرم.
نصف ثروتم را می دهم تا رهایی پیدا کنم. بهلول گفت: می بینی همه دعوا سر یک روده و یک فرو دادن و پس دادن است است، توجه به همین ریزه کاری ها ما را از گناه و عصیان باز می دارد. از امام پرسیدند: تقوا چیست؟ فرمود: وقتی در بیابان راه می روی سعی می کنی خارهای ریز در پایت نرود یا خارهای درشت؟ اگر عاقل باشید هر دو. تقوا این است یعنی نه مرتکب گناه کوچک شوی و نه بزرگ. چرا که گناهان ریز، زمینه ارتکاب گناهان بزرگ است.
2. نکته ی دوم که در شخصیت شمر بود این بود که چشم دیدن پیشرفت هیچ کس را نداشت و به خاطر همین مسئله است که به کربلا آمد.
شمر
نزد عبید الله بن زیاد نشسته بود که نامه ایی از عمر بن سعد به عبیدالله
رسید. عمربن سعد نوشته بود: ای امیر من با حسین مذاکره کردم. حسین سه
پیشنهاد دارد : 1- به مکه و مدینه برگردد. 2- اگر اجازه بدهی به هر
سرزمینی بخواهد برود. 3- بیاید دست در دست یزید بگذارد و بیعت کند.
عمر بن سعد نمی خواست جنگی صورت بگیرد و در آغاز دوست نداشت امام حسین کشته شود. اما در ادامه برای جنایت آماده شد.
عبید الله می گفت: بد نیست اگر این طوری شود مسائل ما حل می شود. همان جا
شمر محکم به پهلوی عبیدالله زد و گفت: الان فرصت بسیار خوبی است و حسین در
چنگ توست. عمر بن سعد دارد سازش می کند در حالی که حسین در هفتاد کیلو متری
ما اردو زده است و به راحتی می توانیم او را در پنجه خود بگیریم. اگر
برگردد در مکه و مدینه قدرتی برهم می زند و دیگر هیچ کس نمی تواند با او
درگیر شود. ابن زیاد گفت: خوب گفتی. الان چنگال هایمان در گلویش فرو رفته.
خودت بلند شو و برو. گفت: من می روم اما اگر عمربن سعد نپذیرفت که من
بجنگم، گردنش را بزنم و سرش را برای شما بفرستم؟ و خود فرمانده لشگر شوم؟
ابن زیاد گفت: این کار را بکن.
شمر آدمی است که مدام از این و آن می گوید. او یک روح شقاوت پیشه دارد. خداوند در سوره حجرات به این مسئله اشاره کرده است که اگر فاسقی نزد شما آمد و خبری پیش شما آورد، زود تأییدش نکنید و هیچ گاه از خبر چینی دیگران لذت نبرید. مثلا فردی نزد ما می آید و خبری را به ما می گوید ما می گوییم راست می گویی؟ این کار باعث تشویق طرف مقابل می شود و این عامل باب غیبت را می گشاید.
3. قرآن مجازات
بد کاران را مشخص کرده ولی بد ترین مجازات ها متوجه کسانی است که زخم بر
جان دیگران می زنند. حفره در روح ها ایجاد می کنند. سرزنش می کنند و می
شکنند. و این خصوصیت متأسفانه در دنیا به اندازه ی ایران نیست. من کشور
های دیگر را هم دیده ام اما هیچ کشوری لطیفه ساز تر از ایران نیست. هر چیزی
را بهانه ی دست انداختن می کنند.
در کربلا شمر بارها دست انداخت و حرف های آزار دهنده ای به ابا عبدالله علیه السلام زد.
این سه خصوصیت از جانباز امیر المومنین علی علیه السلام شمر را ساخت، شمری
که در کربلا با قساوت کامل بر سینه پسر پیغمبر نشست و با بی رحمی تمام
دوازده ضربه از پشت بر گردن ابا عبدالله علیه السلام وارد کرد و بعد هم
سرخون چکان حسین علیه السلام را دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد.