دکتر حسین واله*
گمانه زنی ها در باب دیدار رؤسای جمهور ایران و
امریکا در حاشیه اجلاس عمومی سالانه سازمان ملل متحد در مهرماه آتی در
نیویورک به این مباحثه دامن زده است که مذاکره ایران و امریکا بر سر روابط
دوجانبه کی آغاز میشود. کم نیستند کسانی که این گفتگو وحتی دیدار را
زودهنگام می دانند. با احترام به این رأی و درک دغدغه های ظریفی که پشت آن
وجود دارد، می خواهم از سیاست تسریع در این زمینه دفاع کنم.
رفع خصومت،
کاهش تنش، عادی سازی مناسبات و همکاری ایران و امریکا باید اکنون به ترتیب
اولویت های اساسی جمهوری اسلامی ایران باشد و این "باید" هرگز به معنای
عدول از آرمان های انقلاب اسلامی نیست. برای دیدن این نکته، کافی ست به این
پرسش پاسخ دهیم: امروزه همکاری ایران و امریکا به نفع کی و به ضرر کیست؟
کم
ناظری پیدا می شود که نداند بزرگترین زیانکار حل مشکلات فیما بین ایران و
امریکا اسرائیل و دولتهای مستبد و وابسته عرب در منطقه هستند. اسرائیل از
این جهت که بهانه های مظلوم نمایی در افکار عمومی و در نتیجه سمپاتی معنوی
حامیان غربی خود را از دست می دهد و اعراب وابسته از این جهت که در پرتو
حوادث سالهای اخیر فلسفه وجودی خود را بر باد می بینند.
صحنه خاورمیانه
و رقابتهای لجام گسیخته قدرتهای منطقه ای کاخ سفید را در مخمصه ای سخت
قرار داده که یکسوی آن عدول اوباما از سیاست تغییر و تن دادن به گفتمان
ریگانیزم و سوی دیگر آن پافشاری بر آن سیاست است به قیمت ضعیف جلوه کردن در
افکار عمومی آمریکاییها. این هر دو کارت زردی به اوباما و مقدمه ای است
برای شکست دموکرات ها در انتخابات آتی آمریکا؛ در واقع دیپلماسی هنر بهره
برداری از نیازهای حریف در فرصت هاست.
مذاکره و حتی رابطه و بلکه همکاری
دو کشور هرگز به معنای قلب ماهیت و یکسان سازی تمام عیار نیست. حتی
دشمنانی که در حال جنگ گرم هستند اغلب رابطه دیپلماتیک خود را قطع نمی
کنند. در تمام مدت جنگ هشت ساله، سفارت عراق در تهران و سفارت ایران در
بغداد براه بودند. در دنیای امروزهیچ کشوری قادر نیست دشمنش را ازمیان
ببرد. تنها کاری که بخردان جهان می کنند مهار دشمن، کاهش خصومت، افزایش
دوستان و تقویت نفوذ خود از این طریق است.
آشتی ایران و امریکا اکسیر
حلال همه مشکلات ما نیست. چرا که تمام مشکلات ما ناشی از دشمنی امریکا
نیست. اما سیاست تسریع در حل مشکلات با امریکا باز هم اولویت دارد: خلع
بهانه اسرائیل برای تهدید مداوم ایران و متحدان ایران، مایوس شدن ارتجاع
عرب از بهره برداری از خصومت ایران با امریکا برای پیشبرد مطامع سلطه
جویانه در جهان اسلام وجهان عرب، کاهش زمینه رشد تروریسم کور با چاشنی
طائفی که امنیت جهان اسلام را در مخاطره قرار داده است و سرانجام فوریت
شدید همه موارد فوق.
اجلاس عمومی سازمان ملل متحد مناسب ترین فرصت برای
ابتکار های دیپلماتیک است. سران شرکت کننده در اجلاس برای همتایان خود و
نمایندگان آنها سخن می گویند. طبیعت این اجلاس تماس سران دولتها را اقتضا
می کند. سازمان ملل اساسا برای حل و فصل اختلافات دولت ها تشکیل شده است.
اگر موردی از اختلاف ها در این سازمان حل و فصل نشود غیرعادی است. حضور و
رفتار سران در اجلاس عمومی نگرشها، سیاست ها و مقاصد آنانرا برای جهانیان
آشکار می سازد. در اجلاس آتی، فرق امریکای بوش با امریکای اوباما و فرق
ایران احمدی نژاد با ایران روحانی باید در رفتار دو رئیس جمهور تجلی کند
چنانکه در 2001 اجماع جهانی بر سر گفتگوی تمدنها مقاصد عالیه جمهوری اسلامی
ایران را متجلی ساخت.
نقاط تلاقی منافع جمهوری اسلامی ایران با منافع
ایالات متحده امریکا و چگونه اداره کردن نقاط اختلاف و میزان عزم دو طرف به
کار برای امنیت و صلح جهانی باید دقیق بازشناسی شود. نخستین مواجهه سران
باید فرصتی برای این مهم تلقی گردد. پیداست آنها که از این اتفاق ناخشنودند
برای تأخیر در آن به هر شیطنتی دست زنند. درست به همین دلیل - اگر هیچ
دلیل دیگری هم در بین نباشد- باید دو رئیس جمهور با هم دیدار کنند.
* معاون سیاسی دفتر سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور اسبق کشورمان، سفیر سابق ایران در الجزایر و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی